تولد فرزند سوم «بنیامین بهادری» این بار در ایران

بنیامین بهادری خواننده‌ی موسیقی پاپ به مناسبت تولد فرزندش دو پست را در صفحه‌ی شخصی خود منتشر کرد:

«امروز -یازدهم آذر ماه هزار و سیصد و نود و هفت- خانواده چهارنفره ما پنج نفره شد.. مسافر کوچولومون در یکی از بیمارستان‌های تهران و توسط یکی از بهترین پزشکان ایرانی و گروه حرفه‌ایشون به دنیا اومد.

سفر قبلی که رفتیم بودیم امریکا (۲۰۱۷)، قرار بود فقط برای چند هفته اونجا پیش پدر، مادر و خواهر و دوستای قدیمی شایلی [همسر بنیامین]باشیم تا حال و هواش عوض شه. همون روز‌های اول متوجه شدیم که ایشون بارداره.. به ذهنم هم نمی‌رسید که بمونیم اونجا و قلباً هم نمی‌خواستم که یک سال بمونیم، ولی با توجه به اینکه شایلی بیشتر زندگیشو تو امریکا گذرونده بود و اساساً برای هر مادری راحت‌تره که پیش خانواده خودش و در محیطی که احساس راحتی بیشتری می‌کنه بچه‌اش رو به دنیا بیاره، خودم رو مُجاب کردم که بن سان [فرزند دوم بنیامین]در امریکا به دنیا بیاد… اقامت و شناسنامه و این حرفا پشیزی واسه من ارزش نداشته و نداره. دختری برای اولین بار می‌خواد مادر بشه احساس اینکه پیش خانواده‌اش باشه احساس اینکه پزشکی اون کشور براش قابل اعتمادتره و درست یا غلط از بیمارستان‌های ایران می‌ترسه … این‌ها دلایل من برای موندن تو امریکا و به دنیا اومدن اولین پسرم در اون کشور بود.

از نوروز نود و هفت وقتی فهمیدیم که دوباره مسافری خواهیم داشت تماااااام تلاشم رو کردم تا این بار همه و مهم‌تر از همه شایلی رو راضی کنم که این کوچولو رو تو ایران به دنیا بیاریم. خیلی رو این پروژه کار کردم و وقت گذاشتم تا قلباً رضایت داد برای موندن در ایران و تجربه زایمان در کشور خودمون.

امروز تو بیمارستان ...پرستار‌ها به شوخی می‌گفتند که چرا بین دو برادر تبعیض قائل شدین و مثلاً بعد‌ها که این کوچولو بزرگ شد نگه که چرا منو تو امریکا به دنیا نیاوردین؟ جوابم کوتاه بود: «همه ما باید کاری کنیم وقتی این دو تا بزرگ شدند، بن سان اعتراض کنه که چرا منو تو ایران به دنیا نیاوردین!»

این شدنیه که حس خودباوری اون قدر در ما شکوفا بشه تا هر کدوممون در هر جایگاهی که هستیم بهترین خودمون باشیم و هر کدوم اول از خودمون شروع کنیم و جامعه و شهر و کشور خودمون رو طوری بسازیم که داشتن یا نداشتن شناسنامه خارجی موضوع پیش پا اُفتاده‌ای بشه.

امروز خوشحال‌ترین فرد خانواده ما بارانا [فرزند بزرگ بنیامین]بود که به دو تا داداشش (که یکی‌شون هنوز اسم نداره) عمیقاً نگاه می‌کرد و لبخند رضایتش رو هیشکی مثل من نمی‌شناسه.

دست شایلی رو می‌بوسم که بهم اعتماد کرد همین؛ و دستبوس مادر مهربونش -دکتر شمیلا کاظمی- هستم که در هر دو اتاق زایمان (امریکا و ایران) نقش اساسی داشت؛ و از خانواده عزیزش سپاسگزارم که وقت گذاشتند و به سختی افتادن و از راه دور پیش ما اومدن تا شایلی این روز‌ها احساس تنهایی نکنه…

واسه این پسر بامزه هنوز اسمی انتخاب نکردیم و قرار شد چند روز نگاهش کنیم و بعداً اسمش رو صدا بزنیم. فعلاً مامانش بنیامین کوچولو صداش می‌کنه»