نازنینی که سردی مرگ را با جانش حس کرده است

پنج‌شنبه هفته پیش بود که از بیمارستان هاشمی‌نژاد واحد مددکاری تماس گرفتند و گفتند نوزادی سه ماهه با مسمومیت شدید به مواد مخدر در اینجا بستری شده است.

این روایت مستند مددکار اجتماعی  است که پرده از یک اتفاق دردآور برمی‌دارد. 

به گفته این مددکار اجتماعی که پس از تماس تلفنی از بیمارستان سریعاً خود را به بالای سر نوزاد سه ماهه رسانده، مادر نوزاد را می‌بیند که بسیار گریه می‌کرده و احساس پشیمانی شدیدی داشته است. 

وی پس از آرام کردن مادر، ماجرای مسمومیت نوزاد را جویا می‌شود. 

«نازنین» نوزاد سه ماهه‌ای است که به دلیل مصرف شیره تریاک دچار مسمومیت شدید شده و چند روزی است که در بخش (NICU) مراقبت‌های ویژه نوزادان بیمارستان بستری است. 

«مونا» (مادر نازنین) تعریف می کند که در یک گاوداری در حاشیه شهر مشهد به همراه همسر و دو فرزندش زندگی می‌کند. همسرش «فریدون» نگهبان گاوداری است و در ازای نگهبانی، اتاقکی 30 متری دارند و کرایه‌ای بابت آن نمی‌دهند. این خانواده چهار نفره به سختی در این اتاقک با شرایط بد بهداشتی سر می‌کنند. 

مونا اعتیاد به تریاک دارد و همسرش معتاد به تریاک و شربت متادون است و از سه سال پیش مصرف مواد را به پیشنهاد همسرش شروع کرده تا به گفته خودش دردهای ناشی از زایمانش کم شوند اما اکنون گرفتار آن شده است. 

پدر نازنین «فریدون» هم قبلاً یک ازدواج ناموفق داشته که حاصل آن دو فرزند است که اکنون فرزندانش توسط مادربزرگ نگهداری می‌شوند. پدر پس از جدایی، با «مونا» که در همسایگی‌اش زندگی می‌‌کرده آشنا شده و ازدواج مجدد می‌کند و حاصل این ازدواج دو فرزند است؛ قاسم 5 ساله و نازنین 3 ماهه.

و اما ماجرای نازنین:

نازنین در فروردین ماه امسال در یکی از بیمارستان‌های دولتی مشهد متولد و پس از ترخیص توسط پزشک به مدت 10 روز در بخش مراقبت‌های ویژه بستری می‌شود، چرا که درگیر اعتیاد بوده و از بدو تولد نیاز به درمان پیدا می‌کند. نازنین پس از سم‌زدایی راهی خانه‌ای می‌شود که ناکجا آباد است؛ پر از کثیفی و آلودگی، به همین دلیل به سرماخوردگی،‌اسهال و استفراغ شدیدی دچار می‌شود. 

 

نازنین را به دکتر می برند و سرماخوردگی‌اش را معالجه می کنند، اما اسهال و استفراغش تمامی ندارد. 

پدر و مادر نازنین هم بیسوادند و هم فقیر؛ و چون هزینه تهیه پوشک را نداشتند، مستأصل به دنبال راهی می‌گردند.

«مونا» می‌گوید: «چاره‌ای نداشتم به سراغ همسایه‌ام که نوزادی شش ماهه داشت رفتم، او هم اعتیاد به تریاک، شیشه و کراک دارد و برای بند آوردن اسهال نازنین پیشنهاد داد که سوخته تریاک را آب کنم و به او بدهم.» 

«من هم به این توصیه گوش دادم چون چاره‌ای نداشتم. کمی تریاک سوخته از مواد مصرفی خودم را (با انگشتش نشان می‌دهد که به اندازه یک دانه عدس است) در آب جوش حل کردم و با یک حبه قند در شیشه شیر نازنین ریختم و به او دادم، او هم تا آخرش را خورد. شیرخشک هم برایش درست کردم و دادم.»

«اولش فکر کردم که نازنین به خواب رفته، اما دو ساعت بعد دیدم که صورتش کبود و سیاه می شود و بدنش نیمه جان شده است، صورتم را نزدیک صورتش گرفتم و احساس کردم نفس نمی‌کشد.» 

«مونا» که دیگر توان حرف زدن نداشت و گریه می‌کرد، در میان هق هق می گوید: «داد و بیداد کردم، سمت شوهرم رفتم و فریاد زدم بچه‌ام را از دست دادم. فریدون هم که مستأصل شده بود، با 115 تماس گرفت و پس از اینکه اورژانس آمد، ما با تنها وسیله‌ای که داشتیم که یک موتورسیکلت بود، پشت سر اورژانس راهی بیمارستان شدیم.» 

«همان شب دستور بستری نازنین را دادند، اما به دلیل وخیم بودن شرایطش، رگی در دست و پایش پیدا نمی‌شد و مجبور شدند از سرش رگ‌گیری کنند.»

اکنون نازنین سه ماهه پس از یک هفته دست و پنجه نرم کردن با سایه شوم مرگ، وضعیتش کمی بهبود یافته، اما هنوز در بخش سم‌زدایی بستری و تحت درمان است. 

خانم «بهشتیان» مددکار اجتماعی این پرونده  می‌گوید: «بیمارستان، اورژانس اجتماعی را در جریان امر قرار داده اما اورژانس پس از مطلع شدن از این پرونده و مشاهده گریه و زاری مادر نوزاد، حکم قضایی را صادر نکرده و از مادر و پدر تعهد گرفته که اگر دوباره این اتفاق افتاد، نوزاد را از خانواده بگیرد. »

وی می گوید: «ما پیگیر وضعیت نازنین خواهیم بود و مایحتاج این نوزاد را که شامل پوشک و وسایل بهداشتی و دارویی است تأمین می کنیم اما متاسفانه اورژانس اجتماعی در این زمینه به نوعی تخلف و کوتاهی کرده و همکاری لازم را نداشته، چرا که نباید نازنین را به خانواده برمی‌گردانده است.»

خیلی از نوزادان معتاد در همان هفته های اول زندگی، به کام مرگ فرو می روند. فقط در شرایطی که شانس بیاورند و مسئولان شهرداری، بهزیستی و نهادهای خیریه، آنها را در کپرها، کنار سطل زباله ها و گوشه خیابان ها پیدا کنند، احتمال زنده ماندن شان وجود دارد. اگر هم پدر و مادر معتاد، دل شان به رحم بیاید و نوزادشان را به بیمارستان برسانند، در این حالت بعید، شانس ادامه زندگی برای این نوزادان محتمل است و بعید است مادری که تا خرخره در اعتیاد غرق شده و سلامت خودش و جنینش را فراموش کرده، بعد از تولد فرزندش به فکر درمان نوزادش بیفتد.

 

 

اکنون مادر «نازنین» متأسف و پشیمان است، از او تعهد گرفته شده که بار دیگر اگر این اتفاق تکرار شد نازنین را از او بگیرند، اما شاید بار دیگر «نازنین» و نازنین های دیگری نباشند که فرصت دوباره زندگی داشته باشند و فقر و اعتیاد والدین، این کودکان معصوم  و بی گناه را تا لبه تیغ مرگ ببرد. 

اسهال، نقص مجاری ادراری، استفراغ، تشنج، عطسه های پی در پی، کاهش وزن خطرناک، سوءتغذیه، آبریزش بینی، اختلال در یادگیری مهارت و معلولیت های ذهنی و جسمی از پیامدهای اعتیاد در نوزادانی است که بسیاری از آنها نارس به دنیا می آیند.