چرا گاهی اوقات مرتکب خلاف می‌شویم؟

مردم در رفتار عادی خود چه زمانی از ارتکاب عمل خلاف خودداری می‌کنند؟ یا برعکس؛ چه زمانی مرتکب خلاف یا جرم می‌شوند؟ کی دروغ خواهند گفت؟ کی از چراغ قرمز عبور می‌کنند؟ کی اختلاس می‌کنند؟ و...

مردم را از این نظر می‌توان ٣ دسته کرد؛

دسته اول کسانی هستند که وجدان سالمی دارند و به آن ملتزم هستند. دروغ نمی‌گویند، چون آن را کار زشتی می‌دانند. دزدی نمی‌کنند، چون آن را خلاف دین و اخلاق و ارزش خود می‌دانند. اینها در همه شرایط خود را ملتزم به رفتار انسانی و اخلاقی می‌دانند. تعداد و نسبت این افراد در جامعه زیاد نیست. جامعه را نمی‌توان با پیش‌فرض رفتاری این افراد تنظیم کرد. آنان هزینه‌های رفتار خلاف و مجرمانه را برای خود در اوج ارزیابی می‌کنند.

گروه دوم کسانی هستند که هیچ عقیده‌ای به هیچ ارزشی و قاعده‌ای ندارند و از نظر آنان هر رفتاری مجاز است و هر هزینه‌ای را هم می‌دهند. این گروه هم تعدادشان خیلی زیاد نیست که اگر بود، هیچ نظمی برقرار نمی‌شد. سود رفتار خلاف برای آنان در اوج ارزیابی می‌شود.

دسته سوم کسانی هستند که محاسبه می‌کنند آیا ارتکاب یک عمل به نفع آنان است یا باید هزینه زیادی بدهند؟ اگر نفع آن بیش از هزینه باشد، مرتکب آن خلاف می‌شوند، در غیراین صورت خیر.

کوشش رسمی برای نظم اجتماعی از طریق نوشتن قانون و مقررات، برای شکل‌دادن به رفتار افراد این گروه اخیر است. اگر در جامعه مقرراتی بنویسیم که تخلف از آن سودآور باشد ولی زیانی متوجه متخلف نشود، این به معنای آن است که مردم را تشویق به خلاف کرده‌ایم.