ایده نخ‌نمای صهیونیست‌ها برای ایجاد اجماع سازی منطقه‌ای علیه ایران

 « نفتالی بنت » نخست وزیر اسراییل پس از دیدار با «جو بایدن » رئیس جمهوری آمریکا  به بایدن پیشنهاد داده است که یک پیمان نظامی با مشارکت رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای عرب حوزه خلیج فارس و اردن برای مقابله با ایران تشکیل شود.

ایده نخ‌نمای صهیونیست‌ها برای ایجاد اجماع سازی منطقه‌ای علیه ایران

به گفته «گیلی کوهین» خبرنگار این شبکه، بنت روز جمعه پیشنهاد تشکیل یک "نیروی دفاع مشترک" بین رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای عرب خلیج فارس و اردن نظیر پیمان "ناتو" را به بایدن داده است تا به ادعای وی با آنچه "تهدید ایران" خواند، مقابله کند.

این خبرنگار صهیونیست افزود: "این پیشنهاد به طور اساسی شامل نصب رادارها و دستگاههای هشدار دهنده برای مقابله با هرگونه تهدید هوایی از جانب ایران است."

صهیونیست ها همیشه تلاش کرده اند که ایران را تهدیدی برای منطقه نشان داده و از اهرم ایران هراسی به منظور جلوگیری از وحدت کشورهای مسلمان منطقه در برابر خود و ایجاد تفرقه بین آنها استفاده کنند.

آنها همچنین با همین اهرم تلاش کرده اند تا خود را به کشورهای عرب منطقه نزدیک کرده و اینگونه القا کنند که با این کشورها در یک جبهه واحد در برابر ایران قرار دارند تا اینگونه از یک سو شکاف بین کشورهای مسلمان منطقه را بیشتر کرده و از سوی دیگر خود را با وجود مخالفت های گسترده ملت های مسلمان به عنوان جزئی از این منطقه جا بزنند.

اما اساسا این سوال مطرح می شود که چرا نخست وزیر رژیم صهیونیستی در این برهه زمانی بحث تشکیل پیمانی نظامی را بویژه با توجه به تجربه شکست خورده "ناتوی عربی" برای به زعم خود مقابله با آنچه تهدید ایران خوانده است، مطرح کرده و آیا تشکیل آن با توجه به شرایط منطقه امکانپذیر هست؟

طرح تشکیل یک پیمان نظامی بین برخی کشورهای عرب منطقه تحت عنوان "ناتوی عربی" و در مرحله بعدی افزودن رژیم صهیونیستی به آن در دوره «دونالد ترامپ» رئیس جمهور پیشین آمریکا مطرح شد تا این کشورها به نوعی به نمایندگی از واشنگتن و تل آویو سیاست آنها علیه ایران را در منطقه دنبال کنند. فشارهای ترامپ و «جرد کوشنر» دامادش به همراه «مایک پمپئو» وزیر خارجه تندروی کاخ سفید به کشورهای عربی برای بستن پیمان سازش با رژیم صهیونیستی نیز در همین راستا بود تا جبهه ای در مقابل ایران تشکیل دهند.

در همین راستا، اواخر سال ۲۰۱۷ میلادی وزارت امور خارجه آمریکا به صورت رسمی از کشورهای عرب حوزه خلیج فارس درخواست کرد تا برای مقابله با قدرت و نفوذ ایران در منطقه، ائتلاف راهبردی را تشکیل دهند. واشنگتن در چارچوب همین توصیه، پیشنهاد افزوده شدن مصر و اردن به اعضای شورای همکاری خلیج فارس و تشکیل یک ناتوی عربی را مطرح کرد.

این پیشنهاد با چراغ سبز عربستان سعودی روبرو شد و حتی مقام های این کشور آن زمان در نشست شورای همکاری خلیج فارس در ریاض به صورت تلویحی موافقت خود را با آن ابراز کردند. در این نشست «سلمان بن عبدالعزیز» پادشاه عربستان از کشورهای عضو این شورا خواست تا در برابر ایران متحد شوند. همچنین «عادل الجبیر» وزیر امور خارجه وقت سعودی هم بر ضرورت ایجاد آرایش جدید امنیتی در منطقه جهت مقابله با تهدیدهای خارجی و تحکیم روابط با آمریکا تاکید کرد.

نوامبر سال ۲۰۱۸ میلادی بود که نیروهای نظامی و مقامات هشت کشور عربی خاورمیانه در مصر رزمایش مشترکی را با نام «سپر عرب- ۱» برگزار کردند و از آن زمان ناتوی عربی به واژه ای متداول تبدیل شد. کشورهای امارات، عربستان، کویت، بحرین و اردن در کنار مصر در این رزمایش شرکت داشتند و در مراحل بعدی گروه هایی از لبنان و مراکش هم به آن پیوستند.

همانطور که پیشتر اشاره شد، برخی تحلیل ها ایجاد ناتوی عربی را در واقع سرپوشی برای پیشبرد سیاست های ضد ایرانی کاخ سفید و رژیم صهیونیستی ارزیابی می کردند.

اما همان زمان نیز رسانه های آمریکایی اذعان داشتند که تشکیل چنین پیمانی تحت عنوان ناتوی عربی - که آمریکا قرار بود با فشار به اعضای آن، تل آویو را نیز در مرحله بعدی وارد این پیمان کند- دشوار است.

روزنامه «نیویورک تایمز» آن زمان در گزارشی با عنوان «مشکلات سفر ضد ایرانی وزیر امور خارجه آمریکا به منطقه بدقلق خاورمیانه» نوشت: این نکته آشکار است که اختلافات شدیدی میان کشورهای مورد نظر آمریکا وجود دارد که دستیابی به اهداف را سخت می سازد.

خبرگزاری آسوشیتدپرس هم یکی از مهمترین موانع برای اتحاد بیشتر کشورهای عرب منطقه را شکاف میان آن ها به ویژه عربستان و قطر توصیف کرد و آورد: بحران حدود دوساله در میان اعضای شورای همکاری، تلاش های آمریکا برای اتحاد اعراب در مقابل ایران را سخت کرده است. این تلاش ها حتی در زمان وزیر امور خارجه پیشین آمریکا هم انجام شد اما آن ها نیز نتوانستند میانجی موفقی در این زمینه باشند.

در آن زمان عربستان و بحرین و امارات و مصر در برابر قطر صف آرایی و این کشور را محاصره کرده بودند. اختلاف ها بین آنها به شدت بالاگرفته بود و چهار کشور یاد شده از قطر می خواستند تا سیاست خود را تغییر دهد اما قطر نیز به نوبه خود اعلام می کرد که زیر بار فشار نخواهد رفت و از استقلال تصمیم گیری و حاکمیت خود کوتاه نخواهد آمد.

مهمترین دلیل این شکست ها نیز اختلافات شدید میان کشورهای عربی عنوان شد. همه این کشورها در نوع نگاه خود نسبت به ایران یکسان نیستند. شماری از آنها ایران را در کل دشمن نمی دانند. موضوع دوم اختلافات مرزی پرشمار میان این کشورها است؛ به گونه ای که تقریبا میان همه کشورهای عضو شورای همکاری اختلافات مرزی وجود دارد. همچنین در سطح مدیریتی و رهبری هم اگرچه ریاض خود را بزرگ اعراب می پندارد اما دیگر کشورها همچون مصر، قطر و حتی امارات نیز برای خود جایگاهی مهم در جهان عرب قائلند و به راحتی عنان سیاسی، امنیتی یا اقتصادی خود را به سعودی ها نمی سپرند.

روزنامه های عرب زبان آن زمان نوشتند که مواضع عمان و کویت بیشتر از آنچه تمایل برای ورود جدی کویت وعمان به چنین پیمانی باشد، بیشتر شبیه به همگامی با آن است و مقامات عمانی در همین راستا تاکید کردند که با بخش اقتصادی موافق اما با بخش نظامی موافق نیستند.

در همین راستا بود که در کنار اختلافات عمیق با قطر، مصر با برخورداری از بزرگترین ارتش در جهان عرب - با وجود ائتلاف با قطر و بحرین و عربستان- پشت آنها را خالی کرده و را از ایده تشکیل پیمان ناتوی عربی کنار کشید و این ایده را به محاق برد.

تحلیلگران سیاسی یکی از دلایل این اقدام مصر را نوع متفاوت نگاه قاهره به ایران در مقابل نوع نگاه ریاض و عدم تمایل مصر برای درگیر کردن خود با مسئله ای دانستند که زیان های آن برای قاهره بسیار بیشتر از منافع احتمالی آن بود.

با وجود اینکه ایده تشکیل ناتوی عربی که آمریکا قصد داشت در مرحله بعدی با فشار بر کشورهای عربی، رژیم صهیونیستی را نیز وارد آن کند، شکست خورد اما امروز بار دیگر نخست وزیر رژیم صهیونیستی این ایده را شفاف تر و با اعلام حضور این رژیم در آن به بایدن پیشنهاد داده است.

دلایل طرح تشکیل پیمان نظامی بین برخی کشورهای عرب حوزه خلیج فارس و اردن و رژیم صهیونیستی را باید در تغییرات روی داده در عرصه منطقه ای و بین المللی و ضعیف شدن موضع تل آویو ارزیابی کرد.

رژیم صهیونیستی که در دوره ریاست جمهوری «دونالد ترامپ» از حمایت کامل و همه جانبه نظامی، سیاسی و اقتصادی دولت آمریکا برخوردار بود، با روی کار آمدن بایدن دیگر از این حمایت همه جانبه برخوردار نیست و گواه آن هم تصمیم آمریکا برای بازگشت به توافق هسته ای با وجود مخالفت صریح و آشکار تل آویو است.

روی کار آمدن بایدن و بقای نتانیاهو در قدرت باعث اختلاف بین تل آویو و واشنگتن بویژه در ارتباط با پرونده ایران شد. این امر همزمان با انتخابات پارلمانی جدید رژیم صهیونیستی و به دنبال آن تضعیف جایگاه نتانیاهو بود؛ بویژه که نتانیاهو نه تنها دیگر از آن حمایت های شخصی دوره ترامپ برای تصدی پست نخست وزیری برخوردار نبود بلکه دولت بایدن تمایل داشت که فرد دیگری به جای نتانیاهو این پست را بدست بگیرد تا بتواند با او تعامل بهتری در ارتباط با پرونده های منطقه ای براساس رویکرد جدید کاخ سفید داشته باشد.

پیروزی ائتلاف «نفتالی بنت – یائیر لاپید» در انتخابات پارلمانی اخیر رژیم صهیونیستی و کنار زدن نتانیاهو از قدرت بعد از ۱۲ سال همان تغییری را که از یک سو محافل سیاسی و نظامی پشت پرده رژیم صهیونیستی و از سوی دیگر دولت آمریکا می خواستند، فراهم کرد. این محافل به این نتیجه رسیده بودند که با توجه به عزم واشنگتن برای بازگشت به توافق هسته ای، نمی توان با سیاست نتانیاهو جلو رفت و باید تغییری در ساختار سیاسی در راستای هماهنگی با دولت بایدن ایجاد کرد. در آن سو نیز دولت بایدن از روی کار آمدن نخست وزیر جدید و رفتن نتانیاهو خرسند بود.

حال که صهیونیست ها تحت نخست وزیری نفتالی بنت می دیدند که باید تغییری در رویکرد سیاست خارجی خود در قبال مسائل منطقه ای ایجاد کنند، ضمن اعلام مخالفت با بازگشت آمریکا به توافق هسته ای در عین حال تلاش کردند که از در گفت وگو با کاخ سفید برآیند تا بتوانند که تا جای ممکن با تاثیر گذاری بر سیاست آمریکا، منافع حداکثری خود را در قبال این پرونده و سایر پرونده های منطقه ای بدست آوردند.

به عقیده برخی تحلیلگران سیاسی، تغییر تاکتیک رژیم اسرائیل از سرناچاری در سایه تصمیم آمریکا برای بازگشت به برجام صورت گرفت و آنها ترجیح دادند که به جای گرفتن موضع انفعالی و عدم همکاری و رایزنی با آمریکا درباره بازگشت آمریکا به برجام از در همکاری وارد شوند تا شاید از این طریق بتوانند به دولت بایدن فشار آورده و تغییراتی در موضع واشنگتن در قبال جزئیات و شروط و نحوه بازگشت آمریکا به برجام در راستای تامین منافع حداکثری خود ایجاد کنند. تغییر دولت در رژیم صهیونیستی در همین راستا صورت گرفت تا تحرک بیشتری در سیاست خارجی این رژیم بویژه درقبال پرونده ایران در ارتباط با بازگشت آمریکا به برجام بدهد.

به عقیده این تحلیلگران، پیشنهاد تشکیل پیمان نظامی رژیم اسرائیل با برخی کشورهای عرب حوزه خلیج فارس و اردن به بایدن شاید با این تصور ارایه شده که تل آویو فکر می کند که با توجه به حل اختلاف سیاسی بین قطر با چهار کشور عربستان، امارات، بحرین و مصر از یک سو و بسته شدن پیمان سازش با امارات و بحرین از سوی دیگر می توان این طرح را جلو برد اما مقامات رژیم صهیونیستی از این نکته غافل هستند که برخلاف تصور آنها، حل اختلاف سیاسی قطر با این کشورها نه تنها با عقب نشینی دوحه از مواضع خود صورت نگرفت بلکه این کشور پس از این توافق نیز نشان داد که در سیاست خارجی خود مستقل از سایر کشورهای شورای همکاری عمل می کند و برای خود جایگاهی در سطح منطقه ای تعریف کرده است. این درحالی است که با توجه به جو رسانه های دو کشور به نظر می رسد که اختلافات بویژه بین امارات و عربستان با قطر به طور عمیق حل نشده است و بازتاب آن را می توان در نوع خبرها و گزارش های خبری آنها در ارتباط با یکدیگر شاهد بود.

همزمان نیز سازش امارات و بحرین با رژیم صهیونیستی باعث شکاف سیاسی بین کشورهای عرب حوزه خلیج فارس شده است. این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که ائتلاف امارات و عربستان نیز دیگر مانند گذشته قدرتمند نیست. این دو کشور به رهبری «محمد بن زاید» ولیعهد ابوظبی و «محمد بن سلمان» ولیعهد عربستان با سودای رهبری منطقه تلاش کردند تا سایر کشورهای عرب منطقه را زیر سلطه خود برده و به نوعی تابع تصمیم سازی های خود کنند که اختلاف با قطر نمونه بارز آن بود. در همین راستا بود که امارات و عربستان بدنبال تشکیل ائتلافی برای تجاوز نظامی به یمن رفتند و حتی برخی منابع فاش کردند که آنها طرح اقدام نظامی علیه قطر را نیز در سر می پروراندند. اما شکست های سنگین در پرونده یمن باعث شد که امارات اندک اندک از عربستان فاصله بگیرد و خود را از این کشور بویژه در پرونده یمن دور کند؛ امری که به مزاق سعودیها خوش نیامد.

در همین حال، حضور قوی ایران در منطقه با گسترده جغرافیایی و موقعیت ژئوپلوتیک خود در خلیج فارس همواره ایجاب کرده است که سایر کشورهای منطقه در هرگونه جبهه بندی یا ائتلاف گیری واکنش ایران و نوع موضعگیری آن را لحاظ کنند؛ امری که این کشورها را در ورود به هرگونه پیمانی در قدیم تحت عنوان ناتوی عربی و اکنون تحت عنوان پیمان نظامی با رژیم صهیونیستی که دشمن ایران محسوب می شود، بیش از پیش محتاط می کند.

اما پیشنهاد نفتالی بنت به بایدن برای تشکیل پیمان نظامی یاد شده را باید از منظر دیگری نیز تفسیر کرد. به عقیده برخی تحلیلگران، طرح این پیشنهاد را می توان نوعی ضعف رژیم صهیونیستی در مقابله با ایران و تلاش برای یارگیری در منطقه از یک سو و درک این مسئله از جانب مقامات صهیونیست دانست که دیگر نمی توان به آمریکای بایدن همانند آمریکای ترامپ و حمایت تمام عیار آن از رژیم صهیونیستی امید بست.

هرچند بایدن در دیدار نفتالی بنت بر حمایت آمریکا از امنیت اسرائیل تاکید کرد اما همزمان نیز بر خلاف نظر آشکار تل آویو که خواهان عدم بکارگیری اهرم دیپلماسی و عدم بازگشت آمریکا به توافق هسته ای است، بار دیگر تاکید کرد که همچنان بدنبال راهکار دیپلماتیک در ارتباط با پرونده هسته ای ایران می گردد.

از این رو، شماری از تحلیلگران مسائل منطقه معتقدند که پیشنهاد بنت برای تشکیل پیمانی بین رژیم صهیونیستی با برخی کشورهای عرب حوزه خلیج فارس و اردن شاید روی کاغذ امکانپذیر باشد اما عملا اجرای چنین امری در سایه اختلافات بین خود کشورهای عربی از یک سو و شکاف و اختلاف آنها در ارتباط با سازش با رژیم صهیونیستی از سوی دیگر و نیز لزوم مدنظر قرار دادن ملاحظات سیاسی، نظامی و امنیتی خود با توجه به قرار داشتن در همسایگی ایران -در سایه کاهش فشار آمریکا به کشورهای منطقه نسبت به فشار دوره ترامپ و ضعف موضع رژیم صهیونیستی-  با شک و تردید زیادی همراه است و به نظر نمی رسد که جنبه اجرایی شدن داشته باشد.

از سوی دیگر نباید فراموش کرد که رویکرد جمهوری  اسلامی ایران در دولت سیزدهم تاکید بر توسعه روابط با همسایگان و کشورهای منطقه است که تبلور آن را در نشست اخیر منطقه ای حمایت از عراق در بغداد شاهد بودیم . این همگرایی منطقه ای که نقش بی بدیلی در تقویت امنیت و ثبات منطقه دارد بی شک نقشه های شیطانی صهیونیست ها علیه ایران را خنثی خواهد کرد.

بیش از ۴۰ سال است که رژیم صهیونیستی از این نمایش‌ها بازی کرده است اما آنچه اتفاق افتاده تثبیت بیشتر و قدرت جمهوری اسلامی ایران بر اساس خواست و اراده مردم بزرگ ایران بوده است.

 در حقیقت  رژیم اشغالگر قدس ریشه تمامی تروریسم و خشونت و تجاوزهایی است که بیش از نیم قرن در این منطقه اتفاق افتاده و بعید است نقش مخرب این رژیم اشغالگر بر کسی پوشیده باشد بنابر این  ایالات متحده می بایست به این واقعیت بیشتر توجه کند که تنها با تغییر رویکرد سلطه جویانه است که می‌تواند منافع مشروع خود را در منطقه داشته باشد.

به عقیده کارشناسان در شرایط کنونی اجماع‌سازی منطقه‌ای علیه ایران نیز نتیجه‌بخش نیست. دولت ایران به تازگی تغییر کرده و تهران هم‌اینک در پی توسعه روابط با کشورهای منطقه است و عزم آمریکا برای مهار چین و تحولات افغانستان و آینده مبهم آن موجب شده تا اسراییل و در کل، خاورمیانه جزو اولویت‌های اصلی آمریکا نباشد.

ناظرین امور منطقه می گویند ناتو با آن سابقه نظامی و حضور ۲۸ کشور در آن، دچار فرسایش شده و درصدد خروج از منطقه است. تحولات افغانستان نیز نشان داد که شکل‌گیری یک مجموعه نظامی برای تقابل با یک کشور خاص با شکست‌ روبه‌رو می‌شود.