چطوری ابطحی؟

 می‌گویند اگر یک داوطلب کنکور تمام پرسش‌های آزمون خود را غلط بزند، باید دانش‌آموز باسوادی باشد، چرا که انتخاب گزینه غلط در پرسش‌های با پاسخ 4 گزینه‌ای که همواره یکی‌شان صحیح است، نمی‌تواند جز با علم به گزینه صحیح باشد. حال حکایت مواضع اصلاح‌طلبان درباره تحولات جهانی و منطقه بی‌شباهت با داوطلبی نیست که خود به دنبال پیدا کردن گزینه غلط می‌گردد. به بیان دیگر اگر جریان غرب‌گرا در اتخاذ مواضع خود حتی رو به بخت و اقبال و شانس آورد، باز هم باید در هر 4 پرسش سیاسی، به یک پاسخ صحیح برسد اما حالا که در تمام موضوعات بر انتخاب غلط‌ترین گزینه تاکید دارد، یعنی خود تمایل به تجویز نسخه‌های مرگبار دارد؛ مساله‌ای که بار دیگر در جریان تحولاتی که در غرب و شرق کشورمان ‌گذشت، نمایان شد.

جدیدترین نمونه از تجویزهای غلط اصلاح‌طلبان را در ماجرای درگیری مرزی با طالبان می‌توان یافت. این جریان سیاسی که همواره نظام را به علت مبارزه با گروه‌های تروریستی مورد مؤاخذه قرار می‌داد، در روزهای گذشته بار دیگر (و شاید) بدون توجه به ملاحظات امنیتی و نتایج درگیر کردن کشور به یک جنگ اصطکاکی با طالبان، شیپور جنگ را به دست گرفته و قوای نظامی را به آغاز یک درگیری کلاسیک با این گروه فرامی‌خواند. هر چند برخورد با این گروه در جواب به شهادت رسیدن مرزبان ایرانی در درگیری‌های روز شنبه امری ضروری است اما یقینا درگیر کردن کشور به یک نبرد بی‌سرانجام، اصطکاک‌آفرین و پرهزینه با جریانی که به هر شکلی حاکم فعلی همسایه شرقی ایران به حساب می‌آید، فرورفتن در یک باتلاق است. نیاز به دیدن لایه‌های پنهان تحولات نیست تا متوجه شویم چه دولت‌هایی از آغاز این درگیری‌ها برای گرفتن توان نظامی کشور و ورود به یک زمین سوخته استقبال می‌کنند. با این حال آنچه مشخص است، تقلای اصلاح‌طلبان با هدف تجویز چنین نسخه غلطی برای کشور است. این جریان 2 سال پیش نیز در مواضعی هیجانی پرچم حمایت از مقاومتی را که در افغانستان وجود خارجی نداشت، برداشته بود تا با تحریک افکار عمومی، ایران را به مداخله نظامی تحریک کند. این نسخه غلط در کنار ده‌ها مورد آشنا در سال‌های گذشته نظیر تنش‌آفرین خواندن افزایش توان نظامی ایران، انزجار از ارتباط با دولت‌های شرقی برای تضعیف نظام تحریم‌ها، دفاع از خلع سلاح مقاومت در منطقه و... نشان از این واقعیت دارد که اصلاح‌طلبان حتی به صورت شانسی نیز تمایل به اتخاذ مواضع سیاسی صحیح ندارند.

چطوری ابطحی؟

در کنار این مواضع سیاسی غلط و ضدملی، نوع نگاه جریان اصلاحات به تحولات جهان و منطقه نیز نمونه مشخصی از یک هپروت سیاسی است. برای نمونه دور دوم انتخابات ریاست جمهوری ترکیه در حالی روز یکشنبه برگزار شد که بالا گرفتن سطح رقابت میان رئیس‌جمهور مستقر و رقیبش، حواس‌ها را بیش از پیش به نتیجه این انتخابات جلب کرد. اردوغان که در 2 دهه گذشته در قالب نخست‌وزیر و رئیس‌جمهور سکاندار قوه اجرایی ترکیه بوده، به عنوان نامزدی اسلامگرا برای 5 سال دیگر در کرسی ریاست جمهور ابقا شد. بیراه نیست اگر انتخابات اخیر ترکیه را سخت‌ترین رقابت سیاسی رجب طیب اردوغان به حساب آوریم؛ انتخاباتی که رقبای وی در آن با جدیت تمام به صحنه آمدند و حتی دولت آمریکا نیز علنا جانبداری خود را از رقبای اردوغان اعلام داشت. در چنین فضایی، جراید و فعالان سیاسی اصلاح‌طلب که در دهه‌های گذشته از هر بزنگاهی برای طرح ادعای پایان عصر اسلامگرایی استفاده می‌کردند، با فرض اینکه اردوغان انتخابات پیش رو را به رقیب غرب‌گرای خود واگذار می‌کند، به دنبال تثبیت روایت داخلی خود از این انتخابات می‌گشتند. در معروف‌ترین مورد محمدعلی ابطحی، رئیس دفتر محمد خاتمی در دوران ریاست جمهوری که از فعالان اصلاح‌طلب در فضای مجازی به حساب می‌آید، با انتشار توئیتی درباره انتخابات ترکیه نوشت: «انتخابات ریاست‌جمهوری ترکیه مهم‌تر از انتخابات یک کشور است. جنگ سنت و مدرنیته، دینداری و سکولاریسم، شرق‌گرایی و غرب‌گرایی است. در این تقابل نسلی کدام پیروز می‌شوند؟ هرکدام رای بیاورند، مفهوم فراترکیه‌ای بسیاری در منطقه و نیز ایران دارد».

ناگفته پیداست صرف برخی تمایلات دینی در حزب «عدالت و توسعه» باعث نمی‌شود آن و قرائت سیاسی‌اش را نماینده اسلام سیاسی در منطقه به حساب آوریم، با این حال اکنون که اردوغان در چنین انتخابات سختی با توصیف‌های ابطحی پیروز شده است، می‌توان از وی به عنوان یکی از چهره‌های اصلاح‌طلب چند سوال پرسید: با توجه به «مفهوم فراترکیه‌ای» این انتخابات که بر ایران نیز اثر می‌گذارد، آیا پیروزی کاندیدایی که نماینده «سنت»، «دینداری» و «شرق‌گرایی» بوده است باعث می‌شود جریان غرب‌گرای داخلی نیز پیام این انتخابات را دریافت کند؟ آیا جبهه اصلاحات که در 3 دهه گذشته همواره مدعی عبور جامعه ایران از «سنت» و «دینداری» بوده است و پرچم سکولاریسم را، آن هم به شکل وارونه در دست گرفته، در سیاست‌های خود تجدیدنظر می‌کند؟

هر چند در واقعیت، تعریف اردوغان و نظام سیاسی ترکیه به عنوان یکی از اعضای ناتو، ذیل عنوان «شرق‌گرا» با ابهامات زیادی روبه‌رو است اما با پذیرش روایت ابطحی نهایتا مردم ترکیه به «شرق‌گرایی» در برابر «غرب‌گرایی» رای دادند. این رای معنادار در حالی است که مردم این کشور یک هزارم خباثت‌های آمریکا را در قیاس با مردم ایران تجربه نکرده‌اند. در چنین شرایطی علت عصبانیت اصلاح‌طلبان از تقویت روابط تهران با قدرت‌های شرقی چیست؟ آیا اصلاح‌طلبان کماکان در وهم و خیال «تنش‌زدایی» تصور می‌کنند ایران امتیازات کافی را برای همراه شدن غرب پرداخت نکرده است؟ واقعیت آن است که اصلاح‌طلبان در کلیشه‌های بی‌اعتبار‌شده‌ای غرق شده‌اند که نسبت به واقعیات جهانی برای خود تعریف کرده‌اند. انتخابات ترکیه با تمام جوانب آن یک بار دیگر میزان معیوب بودن گزاره‌های سیاسی اصلاح‌طلبان را ثابت کرد.

 

 

محمد سلحشور