روایت دوران پهلوی و به خصوص محمدرضا پهلوی در آئینه خاطرات اطرافیانش بسیار خواندنی و جذاب است. در این میان می‌توان کتاب «ظهور و سقوط پهلوی»؛ خاطرات ارتشبد حسین فردوست از همه قابل تامل‌تر است. در ایام بهمن ماه سعی خواهد شد تا بخش‌هایی از خاطرات رجال پهلوی را برای مخاطبین خود منتشر نماییم:

 

محمدرضا پهلوی در کدام درس ضعیف بود

 

محمدرضا در ریاضیات بسیار ضعیف بود و اصولا حوصله فکر کردن نداشت. او از همان کودکی اهل تفکر عمیق و همه‌جانبه نبود، زود خسته می‌شد و بیشتر علاقه داشت پیشنهادات را بپذیرد، چون قبول پیشنهاد زحمتی نداشت، آنهم بدون مطالعه که این پیشنهاد چیست! نمی‌گویم بدون هیچ مطالعه‌ای، ولی اگر پیرامون پیشنهاد مطالعه‌ای هم می‌کرد، سطحی و بدون در نظر گرفتن دورنما و نتیجة آن بود. این از مسائل بسیار مهمی است که در زندگی آینده‌اش بسیار مؤثر بود و در شیوه کشورداری‌اش تأثیر عمیقی گذارد. این خصوصیت را همیشه داشت.

در زمینه تاریخ و ادبیات، مسائلی که احتیاج به تفکر عمیق نداشت و حفظ کردنی بود نمرات خوبی می‌آورد، ولی، چه در تهران و چه در سوئیس، وقتی ‌می‌خواستم برایش شرح دهم که این مسئله ریاضی را به این دلیل و به این ترتیب باید حل کرد، گوش کنید که یاد بگیرید، مسئله ساده‌ای است که می‌توانید حل کنید، گوش نمی‌کرد. می‌گفت:  نه، همین را که نوشتی به من بده!

این برای من از عجایب بود که چگونه ممکن است فردی ندانسته و نفهمیده موضوعی را قبول کند، حتی برایش مهم نبود که ممکن است معلم او را پای تخته بخواهد، البته در تهران مسئله‌ای نبود، می‌گفتند ولیعهد است و نمی‌شود او را ناراحت کرد، ولی در سوئیس که توجهی نداشتند که ولیعهد کیست و به او به عنوان یک شاگرد نگاه می‌کردند، کرارا اتفاق افتاد که معلم ریاضی از او بپرسد این مسئله را چگونه حل کرده‌ای؟ برو پای تخته و همین مسئله را از آغاز حل کن و شرح بده که از کجا شروع کردی که به اینجا رسیدی؟ در اینجا بود که محمدرضا درمی‌ماند و معلم می‌پرسید: حل مسئله را چه کسی به تو داده است؟ او نمی‌گفت و من دست بلند می‌کردم و می‌گفتم: من!

محمدرضا در علوم طبیعی نیز همین ضعف را داشت، ولی نه به شدت ریاضی، زیرا ریاضی به علت مشکلاتی که دارد، تماما ذهنی است، ولی در شیمی و فیزیک می‌شود چیزهایی را نشان داد و محمدرضا هم نمرة متوسطی بدست می‌آورد. خلاصه، طی مدت تحصیل، چه در دبستان و چه در سوئیس، تمام مسائل ریاضی را من برای خودم حل می‌کردم و محمدرضا آن را کپی می‌کرد. بسیاری از شاگردان بودند که نزد من می‌آمدند و برای حل مسئله کمک و توضیح می‌خواستند، اما آنها به چگونگی حل مسئله علاقه نشان می‌دادند و می‌پرسیدند که چگونه از «الف» شروع کردی و به «ی» رسیدی؟ ولی محمدرضا نه! در شیمی و فیزیک هم به همین ترتیب بود. آنچه را که دیدنی بود و در آزمایشگاه نشان می‌دادند، می‌دید، ولی آنچه را که به درک مطلب مربوط بود، چرا ترکیبات شیمیایی به این شکل است، این فرمول از کجا آمده، در اینجا درمی‌ماند.

صص 32-33