رییس عملیات‌های ایران در سیا را بشناسید

 مایکل دی‌آندرا اسم‌های زیادی دارد. در سیا او را به نام پرنس تاریکی و آیت‌الله مایک می‌شناسند. در هالیوود، او «گرگ» است که در فیلم «سی دقیقه پس از نیمه‌شب» (فیلمی دربارۀ شکار اسامه بن‌لادن) جاودانه شد. برای افکار عمومی، هیچ‌کس نیست چون هنوز مأمور مخفی است، مردی که 38 سال در سیا زحمت کشیده و با وظیفه‌شناسی خدماتی کرده که به مرگ صدها نفر منجر شده‌اند. همکارانش می‌گویند که او با ته‌ریش و پیکری نحیف، کت‌شلوارهای تیره را می‌پسندد، بدجور سیگاری است و بدخلق است.

آدم‌هایی مثل دی‌آندرا دنبال این نیستند که توی چشم باشند. او در 1979 به سیا پیوست اما در آوریل 2015 بود که که مارک مازتی (روزنامه‌نگار نیویورک‌تایمز) او را از پسِ صحنه بیرون کشید. یک ماه پس از آنکه دی‌آندرا منصبش به عنوان مدیر «مرکز ضدتروریسم» سیا را ترک کرد، مازتی او را (که قبلاً فقط با نام کوچک «راجر» شناخته می‌شد) شناسایی کرد که در 9 سال سرپرست آن مرکز، «مسؤول رشد عملیات‌های پهپادی سیا» بوده است.

دو سال بعد از آن، دی‌آندرا به شغل دیگری در سیا رسید. در دوم ژوئن، تایمز گزارش داد که «آیت‌الله مایک» مدیر عملیات‌های ایران در این آژانس خواهد بود، یعنی زور بازو نشان دادن به کشوری که به تعبیر دونالد ترامپ «در صدر دولت‌های تروریست» است.

البته که این شغل ساده‌ای نیست. ایالات متحده سفارتی در ایران ندارد، و آن کشور مدت‌هاست در قبال هرکه مظنون به کار برای واشینگتون باشد هوشیار و ستیزه‌جوست. علی‌رغم این مسأله، یک وکیل سابق سیا رابرت ایتینگر به تایمز گفت که دی‌آندرا برای این نقش ساخته شده است. ایتینگر گفت: «او می‌تواند یک برنامۀ بسیار تهاجمی را اما بسیار هوشمندانه اداره کند.»

سن دقیق دی‌آندرا افشاء نشده است. می‌گویند پنجاه‌وچندساله است، و در خانواده‌ای اهل ویرجینیای شمالی به دنیا آمده که پیوندهایش با سیا به دو دهه قبل بازمی‌گردند. او در 1979 به سیا پیوست و تمرین‌هایش را در یک مقر سیا در ویرجینا با اسم مستعار «مزرعه» آغاز کرد. در مقاله ای از واشینگتون‌پست، یک همکلاسی سابق او از خاطراتش می‌گوید که «مردی خپله» بود که «در تکالیف کتبی نمره‌هایش همیشه متوسط بود.»

پس از ترک «مزرعه»، دی‌آندرا به آفریقا رفت و چندین سال آنجا بود تا بالاخره پلکان ترقی را طی کرد تا رییس عملیات‌های مرکز ضدتروریسم شود. در اوج جنگ عراق، او ارشدترین منصب سیا در بغداد را داشت. در میانۀ راه، با زنی مسلمان آشنا شد و ازدواج کرد که الهام‌بخش تغییر دین او به اسلام بود.

در فوریۀ 2006، او به ایالات متحده فراخوانده شد و نقش مدیر «مرکز ضدتروریسم» به او داده شد: منصبی چنان دشوار که پیشینیان او حتی سه سال هم در آن دوام نیاورده بودند. می‌گویند دی‌آندرا که بالاخره رکوردی سه برابر آنها به جا گذاشت، خود را در این شغل غرق کرد: پیش از سپیده‌دم می‌آمد و گاهی به جای آنکه به خانه برود در دفتر می‌خوابید. همچنین سیگار کشیدن را که یک دهه ترک کرده بود، از سر گرفت.

افرادی که با او کار کرده‌اند چندان خاطرۀ دلنشینی از او ندارند. به گزارش واشینگتون‌پُست، او مرتباً با زیردستانش بددهنی می‌کرد، دائم کارهایش را زیر سؤال می‌بُرد، و همیشه به آنها می‌گفت کارشان بدترین چیزی بوده که تا به حال دیده است.

در میان همکارانش به این مشهور است که استفادۀ سیا از جنگ‌افزار پهپادی را افزایش داد و در شکار اسامه بن‌لادن دخالت داشت، اما برخی هم او را مسؤول مرگ هفت کارمند سیا می‌دانند که در دسامبر 2009 به دست یک مأمور دوجانبه که سوابق درست بررسی نشده بود کشته شدند. شش سال بعد، یک حملۀ پهپادی سیا به یک مقر القاعده در پاکستان، به کشته شدن دو زندانی غربی منجر شد که سیا از حضورشان اطلاع نداشت.

علی‌رغم خطاهایی که شاید دی‌آندرا مرتکب شده باشد، و شهرتش به عنوان یک فرد تندخو و بی‌میل به همکاری با دیگران، جای هیچ تردیدی در تجربه و تخصصش نیست. مایل مورل (معاون سابق سیا) در گفتگو با واشینگتون‌پُست او را چنین توصیف کرد: «یکی از بهترین افسران اطلاعاتی نسلش.» شاید ایرانی‌ها هم مشغول گمانه‌زنی باشند که انتصاب دی‌آندرا برای آنها چه معنایی دارد.