تابستان وبرنامه های تلویزیون از خندوانه تا سفردرخانه
فصل تابستان برای شبکه‌های مختلف تلویزیونی از اهمیت خاصی برخوردار است، چرا که از یک سو دانش‌آموزان و همچنین دانشجویان تعطیلات خود را آغاز کرده و وقت کافی برای تماشای برنامه‌های مختلف دارند.

از سوی دیگر طولانی شدن روز نیز مزید بر آن شده و فرصتی طلایی را در اختیار برنامه‌سازان سیما برای جذب حداکثری مخاطبان قرار می‌دهد.

تابستان سال جاری نیز از این قاعده کلی مستثنا نبوده و شبکه‌ها برای جذب مخاطب به رقابت با یکدیگر پرداخته و برنامه‌های متنوعی را روانه آنتن کردند که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.

شبکه یک سیما

این شبکه در ایام تابستان برنامه‌هایی را برای پخش تدارک دید، اما بخش مهمی از آنها ادامه بهار 96 و حتی پیش‌تر از آن است که برای نمونه می‌توان به ورزش و مردم، پایش، تا جمعه و... اشاره کرد.

مجموعه‌های تلویزیونی «دیوار شیشه‌ای»، «گسل» و سری دوم «پرستاران» سریال‌های این شبکه در ایام تابستان بودند که پرستاران پس از مدتی وقفه پخشش از بهار آغاز شده است.

در دیوار شیشه‌ای در هر قسمت از آن، یک داستان روایت شده و به پایان می‌رسد که همین امر می‌تواند امتیاز مثبتی برای آن در مواجهه با مخاطبان خود باشد.

نخ تسبیح فیلمنامه دیوار شیشه ای، حضور قهرمان داستان در استودیوی یک برنامه زنده تلویزیونی است که رو به مخاطبان داستان خود را تعریف می‌کند.

از این حیث می‌توان گفت فیلمنامه‌نویسان دیوار شیشه‌ای این ایده را از برنامه جذاب و پربیننده ماه عسل گرفته و به آن سروشکل نمایشی بخشیده‌اند. برای مثال می‌توان به قصه بابک اشاره کرد که در آن با جوان ورزشکار صاحب مدال جهانی همراه می‌شویم که با غروری کاذب دست به گریبان بوده و درست در آستانه انتخابی تیم ملی وارد یک بحران بزرگ می‌شود.

کتک زدن مرد کوتاه قامت پارکبان، نقطه عطف قصه بابک است که او را در دوراهی عذرخواهی و تحمل مجازات کارش یا سرکشی و طغیان بیشتر قرار می‌دهد.

موضوعی به ظاهر ساده و فاقد جذابیت‌های دراماتیک که بسیار خوب پرداخت شده و مخاطب را به فکر وامی‌دارد.

در سری دوم پرستاران با شخصیت‌های محوری سری اول در کنار شخصیت‌های مکمل همراه می‌شویم، با این تفاوت که نسبت به سری نخست، بخش بیمارستان اندکی کمرنگ‌تر شده است.

برای مثال می‌توان به اپیزود مربوط به پرستار جوان مطلقه‌ای اشاره کرد که پس از خواستگاری وکیل جوان از او با پیدا شدن سروکله همسر سابق معتادش با چالشی بزرگ روبه‌رو می‌شود.

در گسل ساخته علیرضا بذرافشان با یک کمدی‌ـ فانتزی متفاوت روبه‌رو هستیم که قصه آن حول محور مردی میانسال (محسن اعتبار) از مدیران دولتی و رابطه‌اش با آدم‌های اطرافش، می‌گردد. او روی کار زیردستانش هم حساسیت‌های زیادی داشته و عملکردشان را زیر ذره‌بین خود دارد. همه اینها دست به دست هم می‌دهد تا توطئه‌ای بر ضد او شکل گرفته و معمایی طرح شود که یک ضلع آن اعتبار و محافظش (عرشیا) و سوی دیگر آن ضد قهرمان‌های کار قرار دارند و ضلع سوم این مثلث خواهر ثروتمند اعتبار است که در ساخت و سازهای کلان دست داشته و با افکار برادرش بشدت زاویه دارد.

به سرقت برده شدن اتومبیل محسن و همراهش توسط دزد خرده‌پا و همدستش، نقطه عطف مناسبی برای وارد شدن قصه به فاز تازه‌ای است که در این مرحله شخصیت‌های مکمل دیگری هم مانند: شوکت که پراید هاچ‌بکش به سرقت رفته و از این بابت دوست قدیمی‌اش (عرشیا) را مواخذه می‌کند، وارد داستان می‌شوند. نقطه قوت این مجموعه تلویزیونی به ساختار آن بازمی‌گردد که شکل متفاوتی از کمدی را پیش روی مخاطبان خود قرار داده و به مرور آنها را جذب قصه خود می‌کند.

شبکه دو

این شبکه هم در فصل تابستان مجموعه تلویزیونی «گمشدگان» ساخته رضا کریمی را روی آنتن برده و در کنار آن از جنگ‌های ترکیبی همچون: نگی که نگفتی، یه گله جا و شهر به شهر نیز بهره گرفته است. نگی که نگفتی به تهیه‌کنندگی مجتبی احمدی ازجمله جنگ‌های ترکیبی مفرح شبکه فوق برای شب‌های تابستان است که در قالب طنز به شوخی با مسائل اجتماعی می‌پردازد. اتاق فکر این برنامه روی روحیه نقدپذیری مردم مانور داده و هر شب موضوعی را مطرح می‌کند که برای مخاطب کاملا ملموس به نظر می‌رسد. ریتم تند نگی که نگفتی هم دیگر نقطه قوت آن به حساب می‌آید که برای جنگ‌های ترکیبی از این جنس بسیار ضروری و حیاتی به نظر می‌رسد و می‌تواند در جذب مخاطب نقشی کلیدی ایفا کند. گمشدگان را می‌توان پربیننده‌ترین برنامه این فصل شبکه فوق به حساب آورد که قصه پرفراز و نشیب دوره‌ای از زندگی ترنج و برادرش طاهر را روایت می‌کند. اعتیاد به مواد مخدر صنعتی نیز به موازات این قصه پیش رفته و از تاثیر مخرب آن بر زندگی طاهر و ترنج در وهله نخست و پس از آن افشین، بهاره، فرهاد و... می‌گوید. با این حال برخی ضعف‌های اساسی به پیکره سریال لطمه وارد کرده و جلوی جذب مخاطبان بیشتر را می‌گیرد. جنگ شهر به شهر نیز کاری مفرح و تماشایی با پس‌زمینه گردشگری است که روی جاذبه‌های طبیعی شهرهای مختلف از دریچه نگاه یک گردشگر مانور داده و بیشتر طیف سنی نوجوان و جوان را در برمی‌گیرد.

شبکه پنج

این شبکه سرانجام دو سریال جدید با عنوان «در جست‌وجوی آرامش» به کارگردانی سعید سلطانی و «لژیونر» ساخته مسعود آب‌پرور را در تابستان سال جاری روی آنتن برد. اولی داستان پرفراز و فرود دو دوست و شریک قدیمی (فرزاد و بهروز) است که دارویی در کارخانه شان تولید کرده‌اند و با مشکل مواجه شده که چالشی عمیق میانشان به وجود می‌آورد. بهم خوردن شراکت بهروز و فرزاد پیچ بعدی فیلمنامه است که به دوستی چند ساله آنها پایان داده و تلخی حاکم بر آن را به کام مخاطبانش هم می‌نشاند. برای مثال کافی است به سکانس دیدنی گفت‌وگوی دو دوست قدیمی در کافی‌شاپ فرزاد توجه کنید که هردوی آنها هر یک به شکلی از اتفاق رخ داده غمگین اما ناگزیر به انجامش هستند.

به موازات این دو، داستانک‌های جذابی شکل گرفته که به داستان اصلی پیوند می‌خورند. برای مثال می‌توان به عقد دختر فرزاد با پسر بهروز اشاره کرد که حال با بهم خوردن شراکت این دو، زندگی مشترک آنها هم دستخوش توفان شده است. همین طور داستان نگین که برای بهروز کار می‌کند و حکم دخترش را دارد و در عین حال از داشتن همسری آلوده به اعتیاد، عمیقا رنج می‌برد. دومی هم یک کمدی ساده و معمولی با پس‌زمینه فوتبال است که گهگاه شوخی‌های خوبی در آن به چشم می‌خورد. اما اینها برای یک سریال 15 قسمتی کافی به‌نظر نمی‌رسد.

پیمان عباسی در لژیونر ترکیبی از تیپ و تیپ‌ـ‌شخصیت خلق کرده و قصه خود را براساس آن پیش برده است. بهمن و توفیق دو مرد میانسال از دو فاز فکری مجزا هستند که صفات آشنایی برای مخاطب داشته و به همین خاطر هم باورپذیر نشان می‌دهند. بخصوص توفیق که به عنوان یک مدیرفوتبال کدهای آشنایی از نمونه‌های واقعی داشته و برای مخاطب دور از ذهن به نظر نمی‌رسد، اما فرهاد یک تیپ تمام‌عیار بر‌گرفته از کلیشه جوان نه‌چندان موفقی است که با پارتی‌تراشی‌های خاله خود در کمیته دوپینگ فدراسیون فوتبال مشغول به کار شده و هر بار هم مشکلی را در این باب رقم می‌زند!. اما بخش مهمی از شوخی‌هایی که حول محور فرهاد شکل گرفته، آن قوت لازم را برای خنداندن مخاطب نداشته و تنها در برخی موارد به نتیجه مثبتی می‌رسد که نمونه آن را در آزمایش دوپینگ از دو بوکسور پس از پایان مبارزه آنها شاهد بوده‌ایم.

شبکه سه

این شبکه هم پس از سریال‌های کمدی «لیسانسه‌ها» ساخته سروش صحت و «دیوار به دیوار» به کارگردانی سامان مقدم، در تابستان سریال طنز «پنچری» را روی آنتن برد که جمعی از بهترین بازیگران طنز در آن هنرنمایی می‌کردند. یک داستان امروزی که از موقعیت‌های کمدی برای خلق طنز بخوبی استفاده می‌کرد. «نود» با اجرای عادل فردوسی‌پور در فصل تازه لیگ برتر ایران با تغییراتی همراه شده که خون تازه‌ای به رگ‌های آن تزریق کرده است. «یه چیزهایی هست که باید بدانی» دیگر برنامه ترکیبی تابستانی شبکه سه سیماست و جانمایه آن گفتن حرف‌های ناگفته است که شاید دیگر فرصتی برای بیان آن نباشد. گفت‌وگومحوری ستون اصلی این برنامه است که نسبتا هم خوب از کار درآمده و می‌تواند برای مخاطبانی از طیف‌های مختلف دارای جذابیت‌هایی باشد.

شبکه نسیم

این شبکه در فصل تابستان دو برنامه پرطرفدار خود «خندوانه» و «دورهمی» را ادامه داد و میلیون‌ها مخاطب را پای تلویزیون‌ها نشاند. بخصوص خندوانه که مسابقه بزرگ خنداننده شو را برگ برنده خود قرار داد و موج تازه‌ای را در رسانه‌های مختلف ایجاد کرد تا جایی که پس از بخش فینال همچنان بحث و گفت‌وگو پیرامون آن در شبکه‌های اجتماعی ادامه داشت. رامبد جوان پس از اتمام خنداننده شو، مسابقه ادابازی هنرمندان را راه انداخته و با این ترفند جلوی افت کیفی برنامه‌اش را گرفته است. در کنار اینها گاه حضور چهره‌های پرطرفداری همچون ابوالفضل پورعرب هم به مددش آمده و به جذابیت‌های خندوانه تابستانی افزوده است. مدیری هم در دورهمی همچنان با تکیه بر مهارت خود در اجرا کار را پیش برده و در کنار آن از آیتم نمایش هم بخوبی بهره گرفته است.

با همه اینها ستاره دورهمی کسی نیست جز مهران مدیری که در روزهای پخش دورهمی تابستانی، نخستین ساخته سینمایی‌اش را هم روی اکران سینماهای ایران داشت.

مجموعه تلویزیونی «سفر در خانه» به کارگردانی بهمن گودرزی تنها سریال این شبکه در فصل تابستان است که آنچنان مورد توجه بینندگان شبکه نسیم قرار نگرفته است. بخش مهمی از آن هم به داستان تا حدودی تکراری و کم‌رمق آن برمی‌گردد که تا برای مخاطب قابل پیش‌بینی به نظر می‌رسد. ایده سفر خانواده‌ای از طبقه زیر متوسط به مشهد به شکل زمینی و اتومبیلی به عاریت گرفته شده برای پیشبرد داستان کافی به نظر نمی‌رسد، چرا که قوام لازم برای این کار را ندارد. در عین حال داستانک‌های خوبی هم در کنار آن قرار داده نشده تا مخاطب را ترغیب به تماشای ادامه کار کند.

در این بین گاه شوخی‌های جذابی به تصویر کشیده شده و مخاطب را می‌خنداند که همچون جرقه‌ای خیلی زود خاموش می‌شود. الگو گرفتن نویسنده فیلمنامه از سریال «پایتخت» هم نه‌تنها دردی را از آن دوا نکرده، بلکه به پاشنه آشیل آن تبدیل شده که مخاطب را به مقایسه ناگزیر این دو با یکدیگر وا‌می‌دارد.