خاطرات بازیگر محبوب قصه های مجید

مهدی باقربیگی متولد سال ۱۳۵۶ در اصفهان و فارغ التحصیل رشته مهندسی کشاورزی است. کلاس دوم راهنمایی بود که برای ایفای نقش در مجموعه تلویزیونی قصه های مجید انتخاب شد. حاصل کار یک مجموعه نه قسمتی، سه فیلم سینمایی شرم (۱۳۷۱) نان و شعر (۱۳۷۲) صبح روز بعد (۱۳۷۳) بود. باقربیگی در هفدهمین جشنواره بین المللی فیلم های کودکان و نوجوان در اصفهان یکی از اعضای هیئت داوران در بخش مسابقه سینمای ایران بوده است.

سریال "قصه های مجید" بر اساس کتابی با همین نام و به قلم هوشنگ مرادی کرمانی ساخته شد که روایتی کودکانه از دغدغه ها و دل مشغولی های یک پسرک اصفهانی را در خانه و مدرسه به تصویر می کشد.

"خاتون"، "بگو که هستم"، "پرانتز باز"، "در مسیر زاینده رود"، "در چشم باد"، "مرگ سپید "، "روز از نو"  و "قصه‌های مجید" از مجموعه های تلویزیونی هستند که این بازیگر در آن ها به ایفای نقش پرداخته است. 

فعالیت های این روزهای مهدی باقربیگی و  دفتری از خاطرات این بازیگر را در گفت و گوی تفصیلی ما می خوانید.

این روزها از عرصه بازیگری کنار رفته اید یا تمایل به حضور در این عرصه دارید؟ پیشنهاداتی هم برای بازی به شما شده است؟

باقربیگی: یک سریال برای ماه مبارک رمضان با موضوع دفاع مقدس به من پیشنهاد شده و چون هنوز به صحبت های نهایی نرسیده ایم نمی توانم چیزی درباره آن ها بگویم همچنین یک تله فیلم به کارگردانی سعید چاری در مورد مدافعان حرم نیز به من پیشنهاد شده است که هنوز به قطعیت نرسیده و تا جلوی دروبین نروم نمی توانم چیزی بگویم.

دلیل این کمرنگ بودنتان در عرصه هنر چیست؟

باقربیگی: در این مدت به دلیل این که در شهرداری مسئولیت داشتم، نمی توانستم سراغ بازیگری بروم. چون حق الناس بر گردنم بود و کم کاری محسوب می شد، بنابراین وقتم را به شورا اختصاص دادم و در حال حاضر با تجربه ای که کسب کرده ام امیدوارم از آن استفاده شود. از 3 ماه گذشته که دیگر شورای شهر اصفهان نیستم، فرصتی پیش آمده تا دوباره به عرصه بازیگری برگردم.

 شما با قصه های مجید به کارگردانی کیومرث پوراحمد در سال های دور محبوب مردم شدید،خاطره ای از سریال محبوب آن سال ها برای مخاطبان تعریف کنید

باقربیگی: در "قصه های مجید" که کار اولم بود یک دانش آموز 12 ساله بودم، وقتی وارد این کار شدم تمام لحظاتش برای من خاطره بود و  چیزهای زیادی یاد گرفتم. اما بیشتر خاطرات خوبم با بی بی قصه های مجید بود. در این سریال من نوه بی بی بودم و او مادربزرگ و این رابطه در خارج از فضای کار هم شکل واقعی به خود گرفته و صمیمی بود. بی بی به من سفارش می کرد که لباس گرم و خوب بپوش، از خود مواظبت کن که سرما نخوری، روی سنگهای سرد حیاط ننشین، تشک پهن کن و بنشین و سفارشاتی در قالب این عبارات که به نوعی سفارشات مادرانه بود و  همه آن ها در ذهنم نقش بسته است و  کیومرث پور احمد هم همیشه به من لطف داشت و من به او مدیون هستم.

 آیا بعد از قصه های مجید تمایلی برای بازی شما با پروین دخت یزدانیان(بی بی) وجود داشت؟

باقربیگی: بله دوست داشتم در کنار بی بی باز هم در آثار دیگری بازی کنم اما بی بی به جهت سن بالایش بعد از قصه های مجید کمی بیمار شد و بیماریش به تدریج گسترش پیدا کرد و تا جایی پیش رفت که در چند سال پایانی عمرش فرزندانش از او پرستاری می کردند تا این که در روزهای آغازین نوروز 91 از دنیا رفتند.

 بعد از تولید قصه های مجید و با شروع شدن دوران بیماری بی بی چه حالی داشتید؟

باقربیگی: بعد از قصه های مجید هر هفته یا هر ماه یک بار به ملاقات بی بی می رفتم و یا تلفنی جویای حالش می شدم، در زمان بیماری هم چند بار رفته بودم و غصه می خوردم. اگر دیر به دیر و کم می رفتم به خاطر این بود که دوست نداشتم بی بی را در بستر بیماری ببینم.

میزان: تعامل و ارتباط شما با کیومرث پور احمد در حال حاضر به چه شکل است؟ آیا وی بعد از قصه های مجید تمایل به همکاری با شما در اثر دیگری داشته است؟

باقربیگی: با کیومرث پوراحمد و خانواده اش در ارتباط هستم  و همدیگر را مثل خانواده هم می دانیم. در حال حاضر او هم کم کار است و در فیلم هایی که اخیرا تولید کرده نقشی که مناسب من باشد وجود نداشته است اما همیشه به من لطف دارد و افتخار می کنم که با او کار کنم و اگر نقشی مناسب من باشد حتما به من می گوید.

 بعد از قصه های مجید شما به یکباره از بازی فاصله گرفتید و گویی مجید محبوب آن سال ها تنها در ذهن ها به یادگار باقی ماند، دلیل این فاصله زیاد چه بود؟

باقربیگی: علاوه بر این که از زمان پخش سریال در سال 71 تا 75 فکر تحصیل و زندگی بودم، قصه های مجید آن چنان در ذهن مردم و جامعه نقش بسته بود که درهر نقشی قصد داشتم بازی کنم مردم دوست داشتند مرا در همان حال و هوای مجید ببینند. با خودم فکر کردم که اگر 4 سال بازی نکنم و مردم یادشان رود بهتر می توانم کار کنم اما قصه های مجید بعد از گذشت 25 سال از پخشش هنوز از ذهن مردم فراموش نشده است و برخی از مردم درباره کارهایی که بعد از آن بازی کردم در پیامک هایی که برای عوامل فرستاده بودند بیان می کردند که چه خوب کردید مجید را در این سریال شرکت دادید و مجید چقدر بزرگ شده است. این حرف ها یعنی هنوز مجید در ذهن مردم حضور دارد و این کار را سخت می کرد، از سوی دیگر پیشنهادات زیاد بود اما پیشنهاد چشمگیری تا زمان پیشنهاد جعفری جوزانی برای "در چشم باد" و همزمان با آن تله فیلم کیومرث پور احمد نشده بود.

با هنرمندانی که در گذشته با آن ها بازی کرده اید ارتباط دارید؟

باقربیگی: با بازیگرانی که در قید حیات هستند و در اصفهان زندگی می کنند در برنامه هایی که برگزار می شود دیدار می کنیم و از احوال هم با خبر هستیم اما پیش نیامده است که کار مشترک داشته باشیم جز جهانبخش سلطانی که یک تله فیلم و یک سریال با او کار کردم. تله فیلم "صابر" را جهانبخش سلطانی تهیه کنندگی و کارگردانی کرده و سریال ماه رمضانی "بگو که هستم" نیز متعلق به اکبر منصور فلاح است.

 بعد از مدتها دوری از بازیگری و بازگشت دوباره به این عرصه با مسعود جعفری جوزانی بیشتر دیده شدید یا کیومرث پور احمد؟

باقربیگی: هم زمان با بازی در سریال "در چشم باد"، "پرانتز باز" هم کیومرث پور احمد به من پیشنهاد داد که به دلیل هم زمانی سریال مسعود جعفری جوزانی بیشتر دیده شد.

چگونه برای سریال "در چشم باد" انتخاب شدید؟ از روند حضور در این سریال و بازی در آن برایمان بگویید؟

باقربیگی: به دلیل این که تولید سریال مسعود جعفری جوزانی گسترده بود و بخش مربوط به زمان جنگ را نوشته بودند وی دوست داشت که چون در کار از همه قومیت ها حضور دارند از یک اصفهانی هم استفاده کند، به ویژه که اصفهانی ها در دفاع مقدس نقش بزرگی ایفا کرده اند.

در متن سریال در چشم باد یک شخصیت جوان بود، یکی از دوستانم که مدیر گریم "در چشم باد" بود مرا برای این نقش به جعفری جوزانی پیشنهاد داد، دعوت شدم و جوزانی با من صحبت کرد، قرارداد بستیم و در این سریال بازی کردم. کار و تجربه بسیار خوبی برای من بود چون تیپ کارهای مسعود جعفری جوزانی مثل کارهای کیومرث پوراحمد است، دست من را باز گذاشته بود تا خودم به آن شکل دهم و آن گونه که خودم می دانم بازی کنم. مسعود جعفری جوزانی از خاطرات خود در اصفهان می گفت و این به شکل گرفتن نقش کمک کرد .

  نقشی که پس از مدت ها و بعد از اثر محبوب قصه های مجید بازی کردید کوتاه بود، دلیل این انتخاب چه بود؟

باقربیگی: میزان این نقش کم نبود بلکه طولانی بود اما به من دیر خبر داده شد و مقطعی بود که درگیر کار اداره بودم. هرچه تلاش کردم که برنامه ریزی شود و سر فیلمبرداری بروم محقق نشد، زمانم محدود بود و چون باید حتما فیلمبرداری انجام می شد نتوانستم ادامه کار را بازی کنم و نقش نیمه کاره ضبط شد.

 بعد از سریال "در چشم باد" و "پرانتز باز" کیومرث پوراحمد مجددا پیشنهادی از سمت این دو کارگردان برای بازی داشتید؟

باقربیگی: بعد از این سریال تا امروز پیشنهادی از سمت مسعود جعفری جوزانی به من نشده است اما با کارگردانانی چون حسن فتحی، در سریال "در مسیر زاینده رود" که کار بسیار خوبی بود توانستم چیزهای زیادی یاد بگیرم و همچنین در سریالی با مرتضی آتش زمزم همکاری داشتم و در اصفهان نیز چند فیلم کار کردم.

شما به عنوان بازیگر و کسی که در دوره ای مسئولیت حساسی را تجربه کرده اید وضعیت سینما را در این روها چگونه می بینید؟

باقربیگی: سینما در 4 سال اخیر بهتر شده است اما تا قبل از آن در مسیر نابودی بود و دلیل آن هم این بود که شرایط زندگی و جامعه را سیاه، چرک و بد نشان می داد و واقعا باعث نا امیدی می شد، ولی در حال حاضر بهتر شده است و فیلم های بهتری از نظر تکنیکی و داستانی روی پرده رفته است.

وضعیت بازیگری را در این روزها چگونه می بینید؟

باقربیگی: فکر می کنم وضعیت بازیگری آنچنان مساعد نباشد و بیکاری و کم کاری وجود دارد. تجمع امکانات و کارها در تهران و امکانات کم در شهرستان ها باعث شده است کسی که بخواهد در عرصه بازیگری پیشرفت کند باید در تهران ساکن باشد، قطعا اگر من هم در تهران زندگی می کردم بسیار بیشتر بازی می کردم و دیده می شدم اما اعتقادم این است که نمی شود همه به تهران بروند، یک نفر هم باید در شهر خود بماند و کار هنری انجام دهد. من هم به جهت علاقه به شهر خود نتوانستم به تهران بروم و در حال تلاش هستم تا ببینیم خدا چه تقدیری برایم رقم می زند.

 آیا شما هم موافق وجود رابطه در بازیگری هستید؟

باقربیگی: به طور قطع رابطه در این عرصه وجود دارد. یکی از بیماری های اساسی در هنر سینما این است که باید رابطه وجود داشته باشد و اگر رابطه نباشد کاری پیش نمی رود.

 هنر در اعتقادات شما چه جایگاهی  دارد و فکر می کنید تا چه میزان می تواند در جامعه و زندگی مردم نقش ایفا کند؟

باقربیگی: همیشه گفته ام که هنر هفتم هنر جادویی است، سریع تر از همه کارها به نتیجه می رسد و اثر گذار است. اگر به سینما و تلویزیون اهمیت داده شود و از آدم هایی که واقعا دلسوز فرهنگ و هنر این مملکت هستند استفاده شود به طور قطع رو به پیشرفت حرکت خواهیم کرد.