جنگ در دو جبهه ارضی و ارزی

 در هفته‌های اخیر دو اتفاق مهم و کلیدی در داخل و خارج ایران رخ داد که در یک نگاه کلان و اصولی در اصل یک اتفاق است اما در دو سیرت مختلف خود را به ما نشان داده است. با اینکه این دو اتفاق یگانه است، اما رویکرد اتخاذ شده درباره آن، دوگانه است و طبیعتا در هر میدان، نتیجه مختلفی حاصل شده است.
با هم این رخداد واحد و ذو وجه را (فارغ از تقدم و تاخر زمانی) بررسی می‌کنیم:
وجه نخست رخداد، اتفاقات تازه و کلیدی در جنگ سوریه بود. نبرد نیابتی‌ها با دولت قانونی سوریه درحالی وارد هشتمین سال خود شده که آمریکایی‌ها با هزینه‌کرد میلیاردها دلار، به اقرار صریح ترامپ هیچ نتیجه‌ای در آن میدان به دست نیاورده و روز به روز رسوا‌تر و مفتضح‌تر شده‌اند. در سوی دیگر همان جبهه، ایران قرار دارد که از روز اول و در زمانی که همه، کار را تمام شده می‌دانستند در آن جبهه حضور داشت. ایران نه تنها به سرنوشت شوم آمریکا و نوکرانش در منطقه مبتلا نشد، بلکه مقتدر‌تر از همیشه،تعیین‌کننده مناسبات منطقه‌ای است و توانسته حرف خود را به کرسی بنشاند. اکنون در محور مقاومت عراق، یمن، سوریه و لبنان سازشان را با آمریکا و نوکرانش تنظیم نمی‌کنند.اگر کسی فکر می‌کند که این حرف‌ها ادعا و خوش‌خیالی است،کافی است به این فکر کند که چند روز قبل، درست در زمانی که جهان منتظر حمله گسترده آمریکا و متحدانش به سوریه بود، چه اتفاقی افتاد که حمله به یک عملیات مسخره و به تعبیر واشنگتن پست«عملیات آبرو‌ریز» تبدیل شد!؟ چه شد که رئیس ‌سابق موساد در واکنش به این عملیات مضحک گفت:« حمله آمریکا به سوریه نمایشی بود و هیچ دستاورد استراتژیکی نداشت»!؟ کافی است به این فکر کنید که کمتر از یک روز قبل از آن حمله، در این سوی محور مقاومت،«انصار‌الله یمن» با موشک‌های خود، اهدافی در ریاض و برخی مناطق مهم عربستان را هدف قرار ‌داد. برخی از صاحبنظران این حمله را حاوی این پیام ارزیابی می‌کنند که اگر آمریکا و متحدانش جنگی را در سوریه آغاز کنند، قطعا آن جنگ نامتقارن و غیر قابل پیش‌بینی خواهد بود به نحوی که لزوما پاسخ آن در سوریه داده نخواهد شد و ممکن است شیوخ خبیث کشورهای حاشیه خلیج‌فارس، شب را زیر باران موشکی انصارالله بگذرانند و آفتاب روز بعد را نبینند!
عملیات آمریکا بعد از آنهمه رجزخوانی و با آن همه لاف گزاف، با سه مجروح به پایان رسید! و حال آن‌که در آستانه حمله سه روز قبل آمریکا به سوریه، وزیر مشاور یکی از شیخک‌های خلیج‌فارس، عکس خندان دکتر ظریف را توئیت کرد و نوشت:«بخند! دیگر پس از این باید همیشه‌گریه کنی»! او سگی بود که با دیدن اربابش به وجد آمده بود و پارس می‌کرد! یقین داشت که ترامپ کار سوریه که هیچ،کار ما را هم یکسره می‌کند! اما ساعتی بعد که انصارالله و محور مقاومت میدان بازی را عوض کردند،او لال شد و به سوراخش خزید! هم‌آوایی در محور مقاومت، عزت دیپلماتیک ایران را هم به نحو چشمگیری ارتقا داده است.
اما این پیروزی از کجا بدست آمد و چه شد که ثابت کردیم «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند»!؟
ماجرا به سالها قبل بر می‌گردد. به آن روزی که تهرانی‌مقدم با شیرینی خاطره‌اش را از دیدار با رهبر انقلاب تعریف می‌کرد. از عهدی که همان روز بسته بود تا ایران را در موشکی خودکفا و مستقل کند. به آن روزی که قاسم سلیمانی مثل روزهای 8 سال دفاع مقدس خودمان لباس رزم به تن کرد و منطقه را زیر نگاه تیزبینش مدیریت کرد، از عراق به سوریه رفت، گوشه چشمی به فلان منطقه داشت و هرجا رفت، دشمن مثل گله‌ای که شیر به آن حمله کرده، از پیش رویش می‌گریخت. ماجرا از روزی شروع شد که پیر‌مردهایی مثل سردار همدانی و تقوی و جوانان دهه هفتادی مثل حججی، بیضایی، زبرجد، کامران و... جانشان را پای آرمان الهی یک نفر دادند. بله! همه اینان که نامشان را خواندید و همه آنها که خودتان نامشان را می‌دانید، جان و عمر و سلامت و زن و بچه و همه چیزشان را پیشکش فرمانی کردند که سال‌ها قبل(حتی قبل از تولد خیلی‌هایشان) امام راحل صادر کرد و سالها بعد رهبر عزیز انقلاب با جدیت تکرار و دنبال کرد. فرمان لزوم حمایت از مسلمانان و مستضعفان و مقابله با زیاده‌خواهی آمریکای جنایتکار. آنها این فرمان را خوب شنیدند و مردانه برایش جانبازی کردند و اگر امروز نیستند تا شکوه این پیروزی را ببینند، به یقین در ملأ اعلی ثمره زحماتشان را می‌بینند و به‌خاطرش متنعم می‌شوند. این ثمره اطاعت از فرمان ولی خدا بود.
وجه دوم رخداد، تلاطم ارزی در هفته‌های اخیر بود. رخداد تلخی که ارزش پول ملی را تا 60 درصد کاهش داد و موجب تشویش و نگرانی مردم و بخصوص قشر ضعیف جامعه شد. این یک عملیات مهم آمریکایی‌ها بود که با بی‌تدبیری دولت، اثری اینگونه گذاشت. باز ممکن است عده‌ای (حتی به‌عنوان مخالف دولت) بگویند ماجرای اخیر ارزی، ربطی به آمریکا ندارد! اما باید گفت کمترین تردیدی در این موضوع، نشان از نشناختن جبهه وسیع نبرد و بی‌خبری از اظهارات آشکار مقامات آمریکایی است. همین چند روز قبل بود که نشریه «بیزینس اینسایدر»در مقاله‌ای با عنوان:«آمریکا به‌دنبال جنگ اقتصادی با ایران» با‌اشاره به افزایش قیمت دلار و ناآرامی‌های اخیر بازار ارز ایران، ضمن بیان نقل قول‌هایی از وزیر خزانه‌داری و برخی مقامات ارشد آمریکایی مبنی بر تشدید این عملیات؛ به تشریح رویکرد آمریکا برای داغ کردن جنگ اقتصادی علیه ایران پرداخت. اگر فکر می‌کنید نباید به حرف یک نشریه اهمیت داد(!) ببینید جیمز ریکارد، «مشاور ارشد تهدیدات مالی و جنگ نامتقارن در CIA» درسال 2012در این باره چه می‌گوید:«به‌عنوان یک تحلیلگر کلان جهانی، اغلب از من پرسیده می‌شود که اگر جنگ با ایران شروع شود چه اتفاقی می‌افتد؟ پاسخ من این است که جنگ آغاز شده است اما در این جنگ هنوز تیری شلیک نشده! ایالات‌متحده و اسرائیل درگیر جنگی نامحدود یا نامتقارن با ایران هستند. این جنگ شامل خرابکاری، ترور، عملیات ویژه، عملیات روانی، حمله به زیرساخت‌های حیاتی، جنگ سایبری و همچنین شامل جدیدترین شیوه جنگ یعنی «جنگ مالی» است... بیش از 30 سال است که ایالات‌متحده تحریم‌های مالی و اقتصادی علیه ایران را اعمال کرده است؛ این تحریم‌ها چیز جدیدی نیستند؛ اما چند هفته پیش رئیس‌جمهور اوباما با اعمال تحریم بانک مرکزی ایران راه تأمین اکسیژن ایران را مسدود کرد. به بانک‌های بین‌المللی گفته شد اگر آنها به کسب‌وکار با بانک مرکزی ایران بپردازند، آنها هم از انجام کسب‌وکار در سیستم پرداخت جهانی دلار که توسط ایالات‌متحده کنترل می‌شود محروم خواهند شد. البته که این بانک‌ها از این دستور پیروی کردند... این یک جنگ واقعی است که اتفاق افتاده است...»
می‌بینید که ماجرا یک جنگ تمام‌عیار است و جای کمترین تردیدی باقی نمی‌ماند. ما در این جبهه نتوانستیم واکنش مناسب و بهنگامی داشته باشیم و به اصطلاح نظامی«تک دشمن» موثر بود. (اقدام اخیر دولت در کنترل و رفع التهاب بازار، هرچند دیر‌هنگام بود اما ستودنی و قابل تقدیر است.)
چند سالی است رهبر انقلاب بر «اقتصاد مقاومتی» تاکید می‌کنند، بارها بر ضرورت قطع وابستگی به نفت تاکید کرده‌اند. برای هریک از این فرامین، راهکارهای روشن و عملیاتی هم ارائه کردند. ماجرای فقیر شدن یک شبه کشورهای آسیای شرقی را شرح دادند و به‌عنوان یک کلید‌واژه بسیار مهم، به ضرورت «شکستن ارزش و آقایی دلار» تاکید کردند و فرمودند:«اگر مسئولان و مردم بتوانند اقتصاد مقاومتی را به معنای واقعی محقق و کشور را از جادوی مالی و پولی دشمن خلاص کنند و ارزش  و آقایی دلار را در زندگی اقتصادی بشکنند، کشورهای دیگر را نیز  نجات داده‌اند و برای آنها الگو خواهند شد.» (95/6/28)
شاید برخی بگویند نیل به این اهداف بلند عمر نوح می‌خواهد و اصلا نشدنی است! اما خوب است بدانید همین حالا که مشغول خواندن این متن هستید حداقل 54 کشور جهان با انعقاد پیمان‌های پولی دو و چندجانبه، خودشان را از شرّ دلار راحت کرده‌اند و با پول‌های خودشان معامله می‌کنند! ماجرا وقتی جالب‌تر می‌شود که بدانید تقریبا هیچیک از آن کشورها تحریم هم نیستند و تحت هیچ تهدید تجاری و اقتصادی نیز قرار ندارند! عجیب نیست که آنها این مسیر مهم را با موفقیت طی کرده‌اند و ما که در کوران حوادث و تهدید‌های دائمی هستیم، هنوز اسیر دلاریم!؟ چینی‌ها که از پیشتازان این نوع قرار‌داد‌ها هستند،صراحتا اعلام کردند که از بیم آنچه آمریکا با ایران در موضوع دلار کرد، به سرعت با طرف‌های تجاریشان پیمان منعقد می‌کنند اما همان زمان،ما دربدر سوئیفت بودیم و دنبال FATF! نتیجه هم معلوم است و نیازی به شرح و بسط ندارد!
آنچه خواندید روایت یک جنگ گسترده در دو جبهه ارضی و ارزی بود.
در جبهه ارضی، فرماندهان ما حرف گوش کردند،کمر بستند و کار آنگونه پیش رفت که داعش نه تنها نتوانست به ایران اسلامی چپ نگاه کند، بلکه آنها را در عراق و سوریه هم سرکوب و منکوب کردیم و به اربابان عربستانی و آمریکایی‌شان هم سیلی فراموش ناشدنی زدیم.
اما در جبهه ارزی، آن نصایح عملیاتی نشد. نه در این دولت و نه در دولت قبل. مقامات ما همچنان فکر می‌کنند که شکستن آقایی دلار یعنی به جای دلار، یورو مصرف کنیم! حتی آقای رئیس‌جمهور، جلب سرمایه خارجی را مقدمه و نماد اقتصاد مقاومتی می‌داند و عده‌ای دیگر از تکنو‌کرات‌ها، خرید هواپیما و خودرو فرانسوی را به معنی مشارکت فعال در اقتصاد جهانی می‌دانند!
نتیجه هر دو میدان پیش روی ماست. ما در یک نبرد هستیم، اما دو راهبرد در پیش گرفته‌ایم.

حسین شمسیان