خیابان هایی که سرنوشت سیاهی برای بنیامین رقم زده است!

 شب و روز برای بنیامین که کودک کار بود  به گونه ای دیگر  سپری می‌شد. نه خبر از قربان صدقه های مادر بود و نه پدر نان تازه ای را به سفره صبحانه می‌رساند. اصلا سفره‌ای در کار نبود که دور هم جمع شدن و صبحانه خوردنی برای بنیامین و خانواده اش در کار باشد.

هر چه بود کار بود و خماری و بساط سیاه نئشگی و پدر بزرگ بداخلاقی که بارها از دست تنبیهات او از خانه فرار کرده بود. کار و تنبیه سهم دستان کوچک و جسم ضعیف بنیامین 10 ساله بود و اسارت نشئگی سهم پدر و مادری است که سال هاست  در مرداب اعتیاد غرق شده اند.

بنیامین بر خلاف همه همسن و سال های خود که  هر روز صبح از خانه بیرون می زنند و راهی مدرسه می شوند راهی خیابان های بی سر و ته شهری می شد که هزاران کودک همچون او،  کوله پشتی بر دوش در مترو و سایر معابر شهر به دستفروشی می پردازند. او شب و روزهای تکراری خود را بدون هیچ تفریح و خاطره ای خوش پشت سر می‌گذاشت و آرزوهای نداشته اش را در پس دنیای شاد کودکانه،  در میان اجناس دستفروشی خود پنهان می‌کرد. سرانجام صبر خیابان های شلوغ شهر به سر آمد و تنهایی و بی پناهی بنیامین 10 ساله که کودک کار بود را به تخت بیمارستان کشاند و او را در خوابی عمیق به کما برد.

اذیت و آزار هر روزه پدربزگ و جای زخم های ناشی از این تنبیه های روزانه که بر روح بنیامین نشسته بود، او را از خانه اجدادی فراری داد تا کودک 10 ساله ما راهی خیابان هایی شود که سرنوشت سیاهی برای او در نظر گرفته بود.

بنیامین حین فرار از منزل پدربزرگ خود که سرپرست فعلی او محسوب می شود تصادف کرد و به کما رفت. او شب و روزهای زندگی کوتاه و پردرد خود را در کنار پدر و مادری معتاد گذرانده است که با وجود درد خماری فکر رسیدگی اولیه همچون تامین غذا برای فرزند خود را نیز فراموش کرده بودند و حالا در 10 سالگی روی تخت بیمارستان دراز کشیده و مشخص نیست از کما خارج می شود یا خیر.

کودکی که چیزی از ماجرای آموزش آب بابای مدرسه نمی داند و با وجود 10 سال سن هنوز بی سواد است؛ زیرا به دلیل اجباری که والدین برایدستفروشی او داشتند، بیشتر از نیمی از زمان خود را به فروختن آدامس، چسب زخم و غیره مشغول بوده و فرصتی برای آموزش و تحصیل نداشته است.

بنیامین طعم شیرین بازی های کودکی را نمی داند و دقایق کودکی اش را به دستفروشی پشت چراغ های قرمز چهاراه‌ها و التماس از شهروندان گذرانده است و حال جسم نحیف و نیمه جانش بر تختی آرام گرفته است که شاید خواب ابدی، حال ناخوش کودکی نداشته اش را با خود ببرد و این خواب پایان غم انگیز عمر کوتاهش باشد، در حالی که بنیامین نیز چون سایر کودکان حق زندگی داشته است. خدا می‌داند که بنیامین  آن هنگام که هجوم بی امان ماشین را در مقابل چشمان معصوم خود دید چه حالی داشت و به چه می اندیشید، به برادری که از حالش بی خبر بود و یا به خواهر کوچکی که با وجود کودکی اش همیشه مردانه پشت و پناه و غمخوار او بوده است و شاید به پدر و مادری که اعتیاد مهر آن ها را از او سلب کرده بود.

بنیامین قربانی اعتیاد والدین شد

از جمله پیامدهای دردناک  معضل اعتیاد والدین،  ماجرای آوارگی کودکان معصوم و بی گناهی است که که به دلیل ناتوانی هیچ گونه دفاعی در برابر آن ندارند و به اجبار تن به انجام کارهایی می‌دهند که سلامت آن ها را با مخاطرات فراوانی مواجه می‌کند. 

نرجس رضاعلی مددکار اجتماعی در خصوص شرایط زندگی بنیامین و خانواده‌ او گفت: والدین این کودک به مواد مخدر اعتیاد دارند و به دلیل سوء مصرف مواد، در شرایط نابسامانی به سر می برند. او  یک خواهر و برادر دیگر به نام نگار و بهنام دارد که سرپرستی بهنام برادر کوچک بنیامین، به دلیل اعتیاد و مشکلات جانبی این معضل خانمان‌سوز، به بهزیستی واگذار شده است.

این مددکار اجتماعی خاطر نشان کرد: خانواده بنیامین تا همین چند ماه پیش در شهرستان بومهن در خانه ای نامناسب که فاقد امکانات اولیه بود زندگی می کردند. خانه ای سرد که در سرمای زمستان و در گرمای طاقت فرسای تابستان نیز گرما امان اهالی خانه را می برید؛ مشکلات متعدد مالی خانواده و سوء تغذیه بنیامین و خواهرش معضل دیگری بود که آن ها با تمام کم سن و سالی و ناتوانی خود با آن دست و پنجه نرم می‌کردند و با وجود دستفروشی او شب های بی شماری را گرسنه به خواب می رفتند.

رضاعلی ادامه داد: مشکلات تغذیه و فقر مالی خانواده از یک سو و معضل اعتیاد پدر و مادر و اقدام به مصرف مواد مخدر جلوی چشم فرزندان از سوی دیگر بنیامین و خواهر کوچکترش را تحت فشار قرار داده بود.

وی افزود: سرانجام والدین بنیامین برای کاهش مشکلات خود تصمیم به اسباب‌ کشی به شهر آمل گرفتند و این جابجایی تنها معضلات جدیدی را بر مشکلات این کودک و خانواده اش اضافه کرد.زیرا پدر و مادر برای آن که از بار نگهداری فرزند خود شانه خالی کنند، مسئولیت بنیامین را به پدربزرگ او سپرده بودند. ماجرای فرار بنیامین کوچک از خانه از همین جا شروع شد. او گاه روزهای متمادی را بیرون از خانه سپری می کرد و در حالی که پدر و مادر فارغ از اینکه پسرشان روزهای بی شمار غیبت خود را کجا سپری می کند، گرفتار درد خماری و چاره برای رسیدن بهنئشگی خود بودند.

این مددکار اجتماعی اظهار داشت: بنیامین در یکی از فرارهای خود، توسط گشت مراکز ساماندهی کودکان کار و خیابان به یکی از مراکز نگهداری کودکان کار منتقل شد. جایی که این کودک از بودن در آن ابراز رضایت کرده بود؛ چرا که آرزوی دیدار بهنام برادر کوچک خود در آنجا را در سر می پروراند.

رضاعلی گفت: آرزوی بهنام هیچگاه برآورده نشد، زیرا با مراجعه پدر بزرگ بنیامین به این مرکز و درخواست او برای بازگرداندن نوه‌اش، بهزیستیبا حکم قضایی بنیامین را به خانواده‌اش سپرد. با این وجود پس از گذشت مدت زمانی کوتاه، دوباره از خانه پدربزرگ که در تهران واقع است فرار می‌کند و به سمت آمل حرکت می‌کند.

وی اضافه کرد: همانطور که گفته شد بنیامین کودک دستفروشی بود که اجناسی چون آدامس و چسب زخم می فروخت؛ پس از فرار در مسیر بازگشت به آمل نیز در حالی که به سمت اتوبوس می رفت تا سوار شود، توسط یک ماشین زیر گرفته شده و اکنون در یک بیمارستان در شهر آملدر بخش مراقبت های ویژه در کما بسر می برد.

این مددکار اجتماعی با اشاره به نقش موثر مددکاران اجتماعی یاد آور شد: برطرف کردن خلأهای موجود در حوزه حقوق کودکان کار و خیابان را از راهبردهای اصلی بهبود وضعیت این قبیل کودکان است؛ همچنین مددکاران اجتماعی باید در پیگیری چنین پرونده‌هایی با جدیت و دلسوزی بیشتری وارد شوند و اصول حرفه ای امر مددکاری را فراموش نکنند؛ زیرا وجود کوچک‌ترین اهمال و کوتاهی منجر به تباهی زندگی فعلی و آینده کودکان کار و خیابان می‌شود و همچنین سلامت جسمی و روحی این افراد را مورد تهدید قرار می دهد.

رضاعلی تصریح کرد: مددکار بنیامین در شهر آمل به هنگام تحویل این کودک به پدربزرگش، با مقایسه شرایط زندگی بنیامین نسبت به دیگر کودکان کار و خیابان این شهر، وضعیت او را مطلوب تلقی کرد و واگذاری سرپرستی بنیامین به پدربزرگش را تصمیمی درست می دانست، در حالی که کودک هیچ تمایلی به زندگی با پدربزرگ خود نداشته و در راه فرار از خانه او تصادف کرده و به کما رفته است.

وی افزود: بازگشت کودکانی که والدین آن‌ها درگیر معضل اعتیاد هستند موضوعی است که باید بیش از پیش زیر ذره بین قضات قرار گیرد و در واگذاری سرپرستی آن ها به فردی غیر از پدر و مادر نیز با حساسیت، دقت نظر و شفافیت بیشتری حکم نهایی را صادر کنند.

قوانین ناقص عامل نادیده گرفتن حقوق کودکان

برخی از قوانین حقوقی فعلی به اصلاح و تطبیق با قوانین مدرن نیاز دارند و باید اصلاح شوند.

سهراب سلیم زاده وکیل پایه یک دادگستری با توجه به شرایط پیش آمده فعلی برای این کودک کار گفت: ریشه مشکلات حقوقی در حوزه کودکان، قوانین ناقصی هستند که در پردازش و تعیین آن ها حقوق مسلم کودک نادیده گرفته می شود و در واقع منجر به بروز مشکلاتی این چنینی می شود.

وی افزود: بدون تردید برخی از قوانین حقوقی فعلی به اصلاح و همسان سازی با قوانین مدرن نیاز دارند و اگر قوانین فوق اصلاح شده بود، هیچ حکمی مبنی بر واگذاری سرپرستی کودکی چون بنیامین به پدربزرگی پیر و ناتوان صادر نمی شد.

این وکیل دادگستری ادامه داد: همچنین اگر قوانین فوق اصلاح شوند، از سویی دست مددکاران برای کمک به کودکان در معرض آسیب بازتر است و از طرفی مددکار اجتماعی موظف است صحت و سقم صلاحیت اخلاقی و همچنین توانایی قیمی که جایگزین پدر و مادر در نگهداری از کودک می شوند را پیگیری کند و مراتب را به مقامات قضایی پرونده ارجاع دهد.

سلیم زاده تاکید کرد: بدون شک سلامت جسمی و روحی و همچنین امنیت جانی کودکی که در کنار والدین معتاد زندگی می کند، در خطر است اما نکته قابل تامل در نجات چنین کودکانی، واگذاری سرپرستی این قبیل کودکان به قیم و فردی است که سرپرستی آن ها به بهبود وضعیت زندگی کودک منجر شود.

وی یادآور شد: رفع نواقص قانونی از جمله مواردی است که باید در راس حمایت از کودکان کار و خیابان قرار گیرد و تا وقتی این نواقص برطرف نشوند بروز چنین حوادث تلخی با وجود والدین معتاد امری قابل پیش بینی است.

این مقام حقوقی تاکید کرد: قانونگذاران باید لزوم تغییر برخی از قوانین را با جدیت دنبال کنند و پس از آن راه را برای متخلفان و افراد خاطی که سلامت جسمی و روانی کودک را مورد تعرض قرار می دهند، ببندند.

 با توجه به موارد فوق که از سوی مددکار اجتماعیاین موسسه خیریه در خصوص سرنوشت غم انگیز و قابل تامل بنیامین مطرح شد، بهتر است پس از احراز عدم صلاحیت والدین به ویژه در معضل اعتیاد، در بازگرداندن کودکان به خانواده دقت بیشتری لحاظ شود.

به عبارت صریح  لازم و ضروری است تا کسب اطمینان خاطر نهایی از توانمندی و بهبود سلامت پدر و مادر کودکان آسیب دیده در مراکزی نگهداری شوند که نظارت کافی از سوی نهادهای مسئول بر عملکرد آن‌ها وجود دارد و در واگذاری سرپرستی آن‌ها حساسیت مورد نیاز را به خرج داد.