چرا نمی‌توانیم به راحتی از دیگران تعریف کنیم؟
آیا کسانی را دیده‌اید که انگار هرگز نمی‌توانند تعریف و تمجید کسی را بکنند؟ یا شاید خود شما هم به سختی بتوانید از کسی تعریف کنید. تعریف و تحسین شنیدن، اعتماد بنفس را افزایش می‌دهد، پس چرا گاهی واقعا به سختی می‌توانیم کسی را تحسین کنیم؟
 
تعریف از دیگران به ما احساس ناامنی می‌دهد

وقتی دلیلی برای تعریف از کسی پیدا می‌کنید، یعنی تائید می‌کنید و تشخیص می‌دهید که او یک ویژگی قابل تحسین دارد. در خیلی از موارد این حس خوبی است اما برای برخی از افراد به نظر می‌رسد این تائید به منزله‌ی ناکافی بودن خودشان است، نه فیدبکی مثبت از یک نفر دیگر. اینکه به کسی بگویید چقدر خوب کاری را انجام داده است و چقدر قابل تحسین است، می‌تواند اینطور احساس شود که: «من هرگز نمی‌توانم به این خوبی انجامش دهم، تو چقدر تواناتر از منی!».

قادر به تعریف کردن از دیگران بودن و پذیرفتن اینکه این تعریف چیزی از خود ما کم نمی‌کند نیاز به اعتماد بنفس قابل توجهی دارد.

نیازی نمی‌بینیم تعریف کنیم

تعریف و تمجید شنیدن می‌تواند باعث شود آدمها دست و پای خود را گم کنند! و دلایلی هم برایش وجود دارد. برای افرادی که ترجیح می‌دهند تعریفی از دیگران دریافت نکنند اینگونه است که خودشان هم اغلب از کسی تعریف نمی‌کنند. در ذهن این اشخاص این باور وجود دارد که چون از کسی تعریف و تمجید نمی‌کنند پس هیچکس دیگر هم نباید از آنها تعریف کند!

کسانی هم هستند که به انگیزه‌ی پشت یک تعریف و تحسین بدگمانند و آن را راهی برای دغل کاری و سوء استفاده می‌دانند. زیرا احتمالا تجربیاتی دارند که به آنها یادآوری می‌کند دریافت تعریف و تحسین، شبهه انگیز است و ترجیح می‌دهند خودشان هم از کسی تعریف نکنند.

تعریف کردن از دیگران ما را آسیب پذیر می‌کند

تعریف و تمجید از کسی به این معنی است که شما او را دیده‌اید و متوجه ویژگی یا کار مثبتی از او شده‌اید. تائید این خصوصیت یا کار مثبت ما را در وضعیتی قرار می‌دهد که احساس خطر می‌کنیم و می‌ترسیم مبادا خودمان را مطرود و به دردنخور جلوه دهیم.

«مبادا فکر کنند خودم ایراد و ضعفی دارم که از این شخص تعریف کرده‌ام؟!»، «مبادا فکر کنند چیزی نیاز دارم؟!»، «مبادا فکر کنند دارم او را قضاوت و ارزیابی می‌کنم؟!». هرکدام از این افکار و تصورات می‌توانند باعث شوند فرد دچار تردید بشود که آیا اصلا از کسی تعریف بکند یا نه. چنین آدمهایی معمولا حساس‌ترند و این احتمال را می‌دهند که ممکن است تعریف و تمجید آنها، درست درک نشود و برداشت نادرستی از آن صورت بگیرد، بنابراین به طور کل از ارائه‌ی تعریف صرفنظر می‌کنند.

برای عده‌ای از افرد تعریف کردن از کسی به منزله‌ی ضعف است و تصور می‌کنند با تعریف و تحسین فرد مقابل، موزانه‌ی قدرت‌شان در رابطه بهم می‌ریزد. مثلا ممکن است کسی که از او تعریف و تمجید می‌شود خودش را دست بالا بگیرد.

فرقی نمی‌کند موضوع تعریف و تحسین چه باشد، در هر صورت استنباط‌‌ها و طرزتفکرهایی که گفتیم می‌تواند باعث شود تعریف و تحسین هرگز بروز داده نشود. گاهی اجتناب از تعریف کردن از دیگران می‌تواند شکل خودشیفتگی به خود بگیرد. جدال برای کسب قدرت و برتری در رابطه‌ای دوستانه، رومانتیک، کاری و حرفه‌ای و یا هر رابطه‌ی دیگری می‌تواند مشکل ساز شود.

همه‌ی ما دوست داریم بازخوردهای مثبت دریافت کنیم. اینکه بدانیم اطرفیان ما موفقیت‌ها و رفتارهای خوب ما را می‌بینند به ما احساس ارزشمند و محترم بودن می‌دهد. تعریف شنیدن، رفتارهای مثبت را تقویت و تثبیت می‌کند. همه‌ی ما اگر ببینیم رفتاری از ما مورد تشویق و تحسین دیگران است طبیعتا تمایل پیدا می‌کنیم ادامه‌اش دهیم و تکرارش کنیم.

همانقدر که دوست داریم تعریف بشنویم باید تعریف هم بکنیم. اگر بتوانیم ویژگی‌های خوب دیگران را ببینیم و بروز دهیم، یعنی از هوش و بلوغ هیجانی خوبی برخورداریم. همه‌ی موانعی که در بالا نام بردیم می‌توانند سد راه رشد فردی باشند پس باید آنها را بشناسیم و با اصلاح‌شان به عنوان یک انسان بالغ به رشد فردی خود و بهبود روابطمان با دیگران کمک کنیم.