نگاهی به «لبیک یا حسین»

یک. سال 60 هجری قمری است؛ نیمه اول رمضان، نخستین نامه های کوفیان به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام می رسد. هر امضای این نامه قرار بوده یک « لبیک یا حسین » باشد. در نامه نخست، امضای اشخاصی مثل سلیمان بن صرد، مسیب بن نجبه، رفاعة بن شداد و حبیب بن مظاهر، به صورت خاص جلوه گری می کند. در نامه های بعدی، اسامی افراد نام آشنای دیگری چون شبث بن ربعی، عمروبن حجاج زبیدی و یزیدبن حارث به چشم می خورد. عاقبت برخی از این افراد، شهادت در رکاب سیدالشهدا علیه السلام شد؛ عاقبت گروهی دیگر، به تردید در همراهی و ندامت بعدی و قیام توابین رسید و عده قابل توجهی هم به سپاه عمر سعد پیوستند و در کنار قاتلان حسین و اولاد و اصحابش، قرار گرفتند.

دو. فارغ از نامه نویسان و دعوت کنندگان، در فاصله حرکت آل الله از مکه تا کربلا، افراد شاخصی چون عبدالله بن جعفر، محمد حنفیه، عمروبن علی بن ابیطالب، فرزدق، مجمع بن عبید عامری، طرمّاح و امثالهم با حسین بن علی علیهماالسلام گفت وگو داشتند و هر کدام به نحوی به زعم خویش، خیرخواهی کردند و به امام و عَلَمُ المهتدین، راه نشان دادند! در این میان، برخی هم که توقع همراهی با امام از آنان نمی رفت، آمدند؛ آمدنی ... که فرمود «من اتاکم نجی و من لم یأتکم هلک» امثال زهیر بن قین که فارغ از اینکه درباره او گفته شده «کان عثمانیا»، قدر متیقن آن است که نمی خواست همراه و هم مسیر حسین بن علی علیهماالسلام شود یا حربن یزید ریاحی که فرمانده بخشی از سپاه عبیدالله بن زیاد بود یا عجیب تر از همه سعدبن حارث و ابوالحتوف بن حارث که هر دو از «خوارج» بودند و با عمر سعد برای جنگ با امام به کربلا آمده بودند، بعدازظهر عاشورا در لبیک به «هل من ناصر» و «هل من معین» اباعبدالله و هنگامی که صدای زنان و کودکان آل الله را شنیدند، به خود آمدند و گفتند: «لا حُکْمَ إلاّ لِلّه وَ لا طاعَةَ لِمَنْ عَصاه»؛ حکم، ویژه خداوند است و از کسی که نافرمانی خداوند کند، نباید اطاعت کرد.

سپس افزودند: «این حسین پسر دختر پیامبر است و ما امید شفاعت جدش را روز قیامت داریم پس چگونه با او بجنگیم.» آنان با گفتن این حرف به سپاه کوفه حمله بردند و آنقدر مبارزه کردند تا به شهادت رسیدند.

سه. در میان عموم افرادی که نامی از آنان به میان آمد، معرفت و شناخت و همچنین محبت و گرایش وجود داشت؛ اما برخی از آنان موفق به همراهی با امام نشدند؛ افرادی که با توجه به سابقه و بزرگیِ نام آنان، توقع این بود که بدون کوچکترین سستی و تردیدی با امام همراه شوند اما گویا این معرفت و محبت، برای تبعیت و همراهی، کافی نبوده است. آنچه از تاریخ به ما رسیده و ما فهم می کنیم این است که هر کسی توفیق اصحاب الحسین شدن در آن مقطع را نداشت، یک نقطه ضعف اثرگذار در زندگی خود داشته است؛ یکی در بند پول بوده؛ یکی گرفتار مقام و منصب شده؛ یکی اسیر زن و بچه بوده؛ یکی توان گذشتن از جسم و تن نداشته و خوف بر او غلبه کرده؛ یکی محاسبات خود را اقوی از محاسبات امام می دانسته و در مقابل امام قائل بوده که «انا رجل»؛ یکی توان تشخیص اولویت ها را نداشته و خلاصه هر کس به طریقی جا مانده است. اما مرور این مسائل، ترسناک است؛ گویی شیطان برای یار جمع کردن برای خود و بازداشتن از یارگیری جبهه حق، مترصد تنها یک نقطه ضعف است تا با همان، فرد را زمین گیر کند و از راه بازدارد. حالا اگر آن شخص، متنفذ و صاحب مقام و محل رجوع باشد که شقاوتش مضاعف می شود؛ چون بعضی از این افرادی که نیامدند، تنها این نبود که خودشان نیایند، بلکه به خاطر نفوذ و جایگاهی که داشتند یک جریان و جماعت را از حضور، منصرف کردند و مانع خیر شدند.

نگاهی به «لبیک یا حسین»

چهار. تحلیلِ آمدن آنانکه توقع حضورشان نمی رفت یا حتی آنان که روی کاغذ باید همراه می شدند و نشدند، قابلیت الگوگیری به معنای کامل خود ندارد اما آنانکه مثل بنی هاشم یا افرادی مثل حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه، بریر   و سایر اصحاب باوفای اباعبدالله که زندگی عالمانه، مؤمنانه و مجاهدانه ای داشته اند قابلیت سرمشق گرفتن دارد؛ همان ها که برای معنی کردن «لبیک یا حسین»، «با حسین» بودن را برگزیدند و تا پای جان ایستادند. برای تحقق تام و تمام «لبیک یا حسین» باید معرفت و محبت به تبعیت و اطاعت منتهی شود وگرنه خدای ناکرده مثل تعریفی که فرزدق از کوفیان کرد، مصداق قلوبهم معک و سیوفهم علیک می شویم یا پناه بر خدا به تعبیر مجمع بن عبید عامری قلوبهم تهوی الیک و سیوفهم غدا مشهوره علیک. قلب و محبت و گرایش با امام است؛ شاید اشک هم از چشم ها جاری باشد اما به واسطه تعلقات و وابستگی ها شمشیرها علیه امام کشیده شود. سرمایه معرفت، محبت، اشک و اقامه عزا وقتی نقد می شود که به تعبیر امام باقر علیه السلام خطاب به جابر «کافی نیست که کسی خود را در میان شیعیان بنمایاند آن هم با این بهانه که دوستدار ما اهل بیت است، به خدا سوگند شیعه ما کسی نیست جز آن که تقوا ورزد و اطاعت از خداوند کند. شیعیان ما جز به تواضع و خشوع و امانت و کثرت یاد خدا و روزه و نماز و نیکی به والدین و رعایت همسایگان و فقیران و ضعیفان و ایتام، به راستگویی و تلاوت قرآن و نگه داشتن زبان از مردم جز به نیکی شناخته نمی شوند. شیعیان امین خاندان خود در همه چیز هستند.»

مسعود پیرهادی