آن چه بر "شهرزاد" گذشت/ عکس

طی دو سالی که سریال‌ شهرزاد در شبکه نمایش خانگی منتشر شده، نقدهای فراوانی در مورد این مجموعه به نگارش درآمده، اما این سریال همچنان نیاز به تحلیل از زوایای گوناگونی دارد. در این نوشتار سعی داریم به مصادیقی بنیادینی که از چشم پدیدآورندگان دور مانده است بپردازیم.

روایت سریال شهرزاد، در بستر رویدادهای سیاسی و از زمان التهابات سال 1332 و ماجرای کودتای28 مرداد آغاز می‌شود. در فصل اول با شخصیت محوری «بزرگ‌آقا» (علی نصیریان) آشنا می‌شویم. نوعی دون کورلئونه (پدرخوانده) وطنی که خیلی شیک و مرتب یک مجموعه مافیایی را هدایت می‌کند.

 

مافیای مَنهَتَنی را چگونه در دهه سی کپی و پیست کنیم؟!

باید به این مسئله اشاره کرد، ریشه خلق شخصیت بزرگ‌آقا و روایت سریال، از درآمیختن خیال و واقعیت در بستر تاریخ، شکل گرفته و این شگرد نمایشی، محل اشکال نیست. فرمولی که بارها در آثار مرحوم علی حاتمی آزموده شد و نتیجه‌بخش و زیبا بود. اما مشکل اصلی سریال شهرزاد این است با پیش فرض رویدادهای واقعی تاریخی، میزان افسانه‌سرایی‌اش از حقیقت پیشی می‌گیرد. به هر حال وقتی به تاریخ، افسانهِ‌ای نمایشی اضافه می‌کنیم، نباید چشم را کور کنیم، بلکه باید نازک ابرویی از آن برداریم. در سریال شهرزاد یک باندِمافیایی جعلی غیر ایرانی مَنهَتَنی، به فضای لاله‌زاری سریال الصاق شده که روایت را بی‌ریخت کرده، چشم تاریخ را کور کرده و آنرا وارونه و شکلی جعلی از رخدادهای دهه سی به مخاطب ارائه می‌دهد.

در مواجه با پرسوناژ بزرگ آقا در سریال شهرزاد، می‌توانیم این سئوال را مطرح کنیم، مافیای «دیوان سالار» شبه مَنهَتَنی، با پول کدام فعالیت غیر قانونی رشد کرده و اداره می‌شود؟ این پرسش نیاز به تحلیل جامع و حتی بازنگری تاریخی– اجتماعی در دهه سی دارد و نکته حائز اهمیت این است که مافیا یا باند مافیایی که ظاهرا «بزرگ آقا» گرداننده آن است، خواستگاهش کجاست؟

یونایتد اسیتسم آرزوست!

هسته «مافیا»، طبق ‌داده‌های آثاری نظیر پدرخوانده، سریال امپراطوری بورداک، و مینی سریال The Making of the Mob، دارای تشکیلات مخفی خود گردان، مبتنی بر انجام فعالیت‌های غیرمجاز است.

نطفه مافیا با اتکا به فعالیت‌های زیرزمینی در کلان شهرها بسته می‌شود و نسبت مهمی با ساختار شهری دارد و محل تامین مالی مافیا از محل فعالیت‌های غیرمجاز تامین می‌شود. در دهه بیست میلادی در آمریکا، اساس وابستگی و اهمیت وجود مافیا،  رابطه مستقیمی با فروش مشروبات الکی، خرید و فروش زنان و دختران، هدایت و اداره روسپی‌خانه‌ها و کلیه فعالیت‌های غیر مجاز دارد.  

نمایش لاله‌زاری یا تفکر لاله‌زاری؟

در سال 1332 طبق گواه تاریخ، نیمی از بافت تهران همچنان روستایی است و به استناد عکس‌ها و فیلم‌های موجود، بافت شهری تهران همچنان ناقص است و ساختار شهری محدود می‌شود به منطقه لاله‌زار. تهرانی که در سریال شهرزاد می‌بینیم، تهرانی دروغین است و از دل بافت نیمه روستایی تهران در مقطع زمانی دهه سی(30)، مافیازاده نمی‌شود. زیرا جغرافیایی شهری برای انجام فعالیت‌های غیر قانونی شبه منهتنی، وجود ندارد. «بزرگ آقا» و سیستمی که اداره‌اش را بر عهده دارد را با هیچ تخیلی نمی‌توان به آن دوره زمانی الصاق کرد.

جبر جغرافیایی یا سریال لِنگ در هوایی؟

در طول سریال شهرزاد، کارگردان برای اثبات وجودی تخیل سازمان مافیایی «دیوان سالار» بر نمایش بافت شهری و فضاسازی مدرن تاکید دارد و مخاطبی که اندک اطلاعاتی از تهران دهه سی داشته باشد، دروغِ تشکیلات سیستماتیک دیوان سالاری را باور نمی‌کند.

فضاسازی جعلی شهری، هیچ ربطی به تهران 1332 ندارد و مشخص نیست که تشکیلات بزرگ‌آقا، کدام فعالیت غیر قانونی را هدایت می‌کند که این پرسوناژ می‌تواند، رئیس یک دایره مافیایی باشد. صرف ملاک بودن و اداره چند رستوران و فرش فروشی، مافیایی شکل نخواهد گرفت.

 

در حیطه انجام فعالیت‌های قانونی، هیچ نهاد غیر مجازی همچون یک شبه مافیا، بوجود نخواهد آمد. ضمن اینکه اگر بنای اولیه روایت یعنی  "مافیا بر اساس فعالیت‌های قانونی" را بپذیریم  و قانع شویم که با اداره رستوران و چند فروشگاه، شکل گرفته؛ در آن مقطع زمانی، تهران دارای تنوع شهری درخوری، برای سیطره افرادی نظیر «بزرگ آقا» با مشاغل مجاز در دهه سی نیست. با یک جستجوی ساده اینترنتی، می‌توان فهمید مختصات شهری تهران در دهه سی بسیار محدود است و تاکید بر ساختار خانوادگی مافیایی در فصل دوم یک جهل بزرگ و افسانه سرایی ساختگی است که نمی‌توان آنرا با تاریخ تنید.

 

با دیدن عکس و فیلم‌های تهرانِ دهه30، به سادگی می‌توان فهمید، بزرگ‌آقا و دیوان سالارهای بعدی امکان رشد و فعالیت نخواهند داشت، چون کلان شهر مدرنی برای حیات فعالیت‌های غیرقانونی شهری وجود ندارد و پدرخوانده سازی در متن سریال شهرزاد عملا تصنعی است.

خلاقیت مولف از دست رفت؟!

با این تفاسیر، در فصل نخست میزان «افسانه سرایی» روایی برای نمایش تشکیلات مافیایی، با توجه به اطلاعات تاریخی موجود، به ضد خودش بدل می‌شود. بزرگ آقا دارای تشکیلاتی است که کمی اغراق آمیزتر از دسته‌های اوباشی است که پس از کودتا فعالیت‌هایشان گسترش یافت. مصداق‌های تاریخی قابل پژوهش نیز افرادی نظیر حسن کلانتری، ناصر حسن‌خانی، شعبان جعفری، اصغر سماورساز، برادران هفت کچلون، برادران اسماعیل پور(رمضان یخی)، ارباب زین العابدین، هستند.

 

در واقع «بزرگ‌آقا» در فصل نخست اغراق آمیزتر از سطح دسته‌های لات و لوت‌های میدان‌دار و اوباش شریک در کودتای 1332 ، فعال در جغرافیای مولوی - صابون‌پزخانه است. اما این اغراق جعلی و شبه افسانه‌ای در فصل دوم تبدیل به دروغی بزرگتر می‌شود. در فصل دوم عملا دون کورلئونه سازی و جابجایی قدرت، از بزرگ‌آقا به قباد (ویتو کورلئونه به مایکل کورلئونه)  به سبک مجموعه فیلم پدرخوانده صورت می‌پذیرد. خلاقیت مولف در فصل دوم کاملا از دست رفته و فتحی علاقه‌مند است گزاره‌های نمایشی و افسانه‌ای را به شکل زورکی به تاریخ نسبت دهد، که هیچ ربطی به تاریخ ندارد.

شان مافیای صابون‌پزخونه‌ای بالاتر از خاندان دیوارسارلار!

خانواده شبه ساختارمند دیوان سالار برای بازگشت شهرزاد به همسر سابقش(قباد)، دور یک میز جمع می‌شوند تا خانم دکتر مدرن سریال به همسر سابقش رجوع کند. ساختار مافیای ایرانی نمایش داده شده که شخصی‌ترین روابط افراد تعیین می‌کند، با پرسش‌های بسیار جدی‌تر روبروست. لات‌ولوت حد فاصل مولوی تا صابون‌پزخونه و اوباش میادین میوه و تره‌بار در دهه سی، در امور شخصی افراد، مخصوصا ازدواج و طلاق دخالت می‌کردند؟ کارگردان آنقدر تحت تاثیر سریال مافیایی امپراطوری مرداک، قرار گرفته که انجمن و کلوب زنان را مستقیما از همان سریال، کپی و در شهرزاد پیست کرده است.

در فصل دوم با روی کار آمدن قباد و جایگزین شدن وی، سطح اغراق فراتر از نشانه‌های تاریخی مماس با دهه سی می‌رود و تشکیلات «بزرگ آقا» به سان یک مافیای خانوادگی خیلی فربه‌تر نشان داده می‌شود. کودتای بیست و هشت مرداد دسته‌جات اوباش شبه مافیایی را می‌سازد و اداره چنین تشکیلاتی تعارض دارد حتی با رویکرد امنیتی دولت قبل از کودتا و حتی پهلوی اول.

 

مدعیان تاریخ نگاری ، تاریخ را تخریب خواهند کرد؟!

 اگر مولف مدعی دانستن تاریخ است به خوبی باید با این مقوله آشنا باشد همراهان اوباش در کودتا، پس از بیست و هشت مرداد از ریاست میادین میوه و تره‌بار تا انحصار واردات موز، فراتر نرفتند. در عصر گوگل که همه اطلاعات مربوط به آن دوران قابل جستجو است، جعل کردن و الصاق کذب به تاریخ از باور پذیری سریال خواهد کاست و تشکیلاتی چنین عظیم، تحت تکلف خانواده دیوان سالار را نمی‌توان باور کرد! 

 نکته مهمتر این است که مافیا، در دوران پهلوی در اوایل دهه پنجاه با افرادی نظیر «رحیم‌علی خرم» و« هژبر یزدانی» شکل می‌گیرد، یعنی پانزده سال پس از مرگ بزرگ ‌آقا. ضمن اینکه با تغییر بافت تهران در دهه چهل و دهه پنجاه و توسعه وضعیت ناقص شهری در این دو دهه افراد ایدئولوژیک وابسته به آیین‌های جعلی، نظیر «هژبر یزدانی» با خرید بانک ایرانیان توانستند حلقه مافیایی را بوجود آورند. 

علی حاتمی نمایی بدون هیچ استعدادی؟!

شخصیت‌سازی افسانه‌ای در دل تاریخ واقعی یکی از ویژگی‌های خاص مرحوم علی حاتمی است و البته «حسن فتحی» نویسنده و کارگردان شهرزاد، قصد علی حاتمی نمایی در دوران معاصر را دارد، اما شگردهای خاص علی حاتمی بودن را اصلا بلد نیست. 

علی حاتمی تاریخ را جعل نمی‌کند افسانه‌سرایی او ریشه در واقعیت دارد و در آثارش، به نوعی شخصیت سازی ترکیبی دست می‌زند. مثلا «رضاخوشنویس» معروف به «رضا تفنگچی»، ترکیبی از دو شخصیت «عمادالکتاب» و «کریم دواتگر» است. خان مظفر با نوعی شمایل سازی خاص، با نوعی صورتگری دراماتیک، تجلی پرسوناژ عبدالحسین میرزا فرمانفرماست. 

در واقع  هزاردستان و مجموعه آثار حاتمی فقید زیراَبروی تاریخی را با ظرافت برمی‌دارد و چشم تاریخ را درنمی‌آورد. اما حسن فتحی صورت تاریخ را کاملا جراحی پلاستیک می‌کند، بزرگ آقای خودش را می‌سازد، صورتک‌های خودش را خلق می‌کند و سعی می‌کند از پرسوناژ بزرگ آقا، «خان مظفر» کورلئونه صفت بسازد. در صورتیکه در دوران پهلوی اول و پهلوی دوم (قبل از کودتا) جایی برای  بزرگ آقا شدن نبود، اوباش دربار هم پاپتی بودندنه فُکل کِراواتی.

حسن فتحی حتی تاریخ سینما را هم به درستی نمی‌داند!

«حسن فتحی» بیخودی خود را به سریال تاریخی چسبانده است، چون با زبان امروزی فیلمسازی برایش دشوار است و الگوی مدرن قصه‌گویی را بلد نیست. ضریب جهل آقای مولف آنقدر بالاست که حتی به تاریخ هنر هم آشنایی ندارد. در فصل اول شخصیت‌های اصلی به سینما رفته‌اند و فیلم «بر باد رفته» را تماشا می‌کنند. رویدادهای فصل اول دربازه زمانی یک سال پس از کودتای بیست و هشت مرداد اتفاق می‌افتد، یعنی سال 1332 تا 1333. در صورتیکه استاد احمد رسول زاده، این فیلم را در سال 1345 دوبله کرده‌اند. (ماهنامه فیلم شماره 404)

«رفعت هاشم‌پور» بزرگ بانوی دوبله ایران به جای ویوین لی(پرسوناژ اسکارلت) در این سریال گویندگی می‌کند و اهالی واقعی هنر، بهتر می‌دانند، بانو هاشم پور در سال 1337 وارد عرصه دوبله شدند. به همین دلیل است که در و تخته در سریال شهرزاد جفت نمی‌شود. یا می‌توان به نمونه دیگری اشاره کرد که فیلم کازابلانکا با دوبله فارسی، در آن مقطع زمانی هنوز در تهران دوبله و اکران نشده بود که در سریال شهرزاد   نمایش داده می‌شود.

 

علی نصیریان نقش دیوان سالار را با خان‌سالار اشتباه گرفته است

این روزها علی نصیریان به فصل دوم شهرزاد معترض است، به نوعی به نبود خودش گله دارد. در واقع سبک بازیگری نصیریان مبتنی بر نوعی اغراق تئاتری است و مولفان اثر، برداشت ناقصی از روسای مافیا در اشکال نمایشی و سینمایی دارند. در کدام از فیلم‌های مافیایی دیده‌ایم که کسی که ریاست باند را در میانسالی و کهن سالی بر عهده دارد، اینقدر عصبی و کنشمندانه بازی می‌کند؟ در واقع تصویری که فتحی از بازی در کالبد بزرگ‌آقا به نصیریان ارائه کرده بازنمایی خان‌سالاری است که ربطی به اطوار، موقعیت یک پدرخوانده ندارد. ما به ازای شخصیت «بزرگ آقا» در سریال امپراطوری بورداک وجود دارد. در سریال تلویزیونی «امپراطوری بورداک»، «بزرگ‌آقا»ی سریال امپراطوری،«استیو بوسمی» رُل «ناکی تامپسون» را با هنرنمایی خاص و ویژه ‌ای بازی می‌کند. پرسوناژ ویژه‌ای از یک پدرخوانده کلاسیک، که در شرایط مشابه «بزرگ آقا» قرار دارد، اما کمتر فریاد می‌زند، در موقعیت‌های ملتهب، سازگارتر و آرام‌تر است و خانواده‌اش را بسیار دوست دارد. بزرگ‌آقایی که فتحی و نصیریان ساخته‌اند به خان‌های اگزجزه سینمای دهه شصت شباهت دارد. به همین دلیل همین تصویر مافیای خودساخته نیز به تعارضات و جعلی بودن مخلوقات مولف دامن می‌زند.

شاید مخاطب سریال مدار صفر درجه (در زمان خودش) را بتوان با افسانه‌سرایی فریفت، اما مخاطبی که رخ در رخ با عالم مجاز و گوگل است را نمی‌توان گول زد، گوگل آمده تا گول زدن نمایشی پایان یابد.