گوشه ای از فضایل حضرت علی اکبر (ع)
درمورد زندگانی حضرت علی اکبر علیه السلام نیز اختلاف است مثلا سن ایشان را برخی زیر۲۰سال وبرخی ۲۵ یا ۲۷ یا ۲۹ سال نوشته اند و برخی گفته اند نام مادر ایشان آمنه است وبرخی گفته اند شهربانو و برخی گفته اند لیلا  است.
عثمان بن عفان به دنیا آمد. وی از جدش علی بن ابی طالب علیه السلام روایت نموده است: مادرش« لیلی» دختر« ابی مره بن عروه بن مسعود ثقفی » است.
 
علی اکبر، در گفتار و وجاهت و تناسب اندام و خلق و خوی همانند جدش رسول خدا بوده است.
روزی معاویه از اطرافیان خود پرسید: به نظر شما چه کسی سزاوارتر است به خلافت؟ اطرافیان پاسخ دادند: تو. معاویه گفت: نه سزاوارترین مردم به خلافت علی بن الحسین است؛ چرا که جدش رسول خداست و در وی شجاعت بنی هاشم، سخاوت بنی امیه و زیبایی ثقیف موج می زند.
 
کنیه آن حضرت « ابوالحسن » و لقبش علی اکبر است. زیرا بنابر صحیح ترین اقوال درباره سن آن حضرت، وی بزرگترین فرزند امام حسین علیه السلام است. برخی سن مبارک ایشان در هنگام شهادت بیست و پنج سال نوشته اند. ولی این قول مشهورتر است .
از بنی هاشم علی اکبر اولین کسی است که در کربلا به شهادت رسیده است
مهم فضایل اخلاقی و روحی ایشان است
 
شمایل حضرت علی اکبر:
ایشان چهره ای نورانی وپیشانی پهن داشتند که موهای ایشان ازروی نرمه ای گوش بیشترنبوده این خصوصیات ظاهری ایشان است که خصوصیات ظاهری برای ما نسبت به خصوصیات اخلاقی ازدرجه اهمیت کمتری برخوردار است .
فضایل حضرت علی اکبر علیه السلام :
نمود حضرت علی اکبر علیه السلام وحضرت اباالفضل علیه السلام درصحنه ی کربلاست مورخین نقل کرده اند زمانی که لشکرعمر سعد چهره ی بابرکت حضرت رادیدندگفتند(فتبارک الله احسن الخالقین) این قدر حضرت علی اکبرشبیه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بودندکه لشکر عمر سعدگمان کردند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است که حضرت علی اکبر علیه السلام فرمود: اناعلی بن الحسین بن علی علیه السلام و بعد بحث ولایت وتوحید را عنوان کرد و فضایل امام حسین علیه السلام راتوصیف فرمود فضایل حضرت علی اکبر علیه السلام به قدری بود که در زیارت عاشورا به ایشان سلام داده شده السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین لفظ علی بن الحسین اشاره به وجود بابرکت حضرت علی اکبر علیه السلام دارد و قبرحضرت نیز پایین قبرامام حسین علیه السلام است. برای روشن فضایل حضرت به معرفی  جعفرکذاب می پردازیم جعفرکذاب فرزند امام هادی علیه السلام بود که به دروغ ادعای نبوت کردوخودرابه جای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریفمعرفی کردپس می رساندکه درست است که پدرجعفر معصوم بودامام جعفر کذاب شدوادعای امامت کردپس اگربگوییم فضایل حضرت علی اکبر علیه السلام فقط به خاطراین بوده که فرزندامام حسین علیه السلام بوده درست نیست لذاحضرت علی اکبر علیه السلام خودشان خودسازی داشته اندوشرایط مساعدبوده ولقمه حلال خورده اند ولی مهم اختیار انسان است حضرت به اختیارخود اینگونه شده بودند وبه همین دلیل امام حسین در وصف ایشان فرمودند:
«اللهم اشهدعلی هولاءالقوم فقدبرزعلیهم غلام اشبه الناس خلقاوخلقاومنطقابرسولک » خدایا شاهد باش بر این قوم به سوی آنها آشکار می شود پسری که شبیه ترین فرد از نظر ظاهر واخلاق وگفتار به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است.
درنظربگیریم که خلقت پیامبر هیچ نقصی نداشته وحضرت علی اکبر علیه السلام شبیه ترین فردبه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بوده پیغمبری که قرآن درمورداخلاق ایشان فرموده:
انک لعلی خلق عظیم حضرت علی اکبر علیه السلام از نظراخلاق هم شبیه ترین فرد به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بوده است ازنظرمنطق هم شبیه ترین فردبه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بوده گفتار پیامبربه فرموده ی قرآن ازروی هوای نفس نبوده امام حسین علیه السلام در وصف حضرت علی اکبر فرمودند: علی اکبرشبیه ترین فرد از نظر گفتار به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است یعنی ماینطق علی الهوی (بدون هوای نفس) است و در ادامه فرمود: وکنا اذاشفقنا الی بنیک نظرناالی وجهه خدا این پسررابا این ویژگی به میدان می فرستم هرگاه دلمان برای پیامبر تنگ می شدبه جمال اونگاه می کردیم.
علی رغم اینکه بر امام حسین علیه السلام بسیار سخت گذشت امام حتی یک کلمه نمی گوید که عدم رضایت بر خداوند را برساند طبق آیه قرآن معصوم هم احساس دارد چرا که می فرماید:
انابشر مثلکم یوحی الی پیامبرفرمودمن هم بشری مثل شما هستم پس امام حسین علیه السلام نیز احساس داردولی چون  می داند رضای خدادراین بوده ناراضی نیست.
حضرت علی اکبر علیه السلام اولین شهید بنی هاشم درصحنه ی کربلا بود. حضرت علی اکبر علیه السلام چنان مقام ویژه ای نزد امام حسین علیه السلام داشت که هیچ گاه نفرین نکرده بود بعد از شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام برلشکریان یزید نفرین کرد و فرمود:
قطع الله رحمک ونفرین کرد که خداعمرسعدرامقطوع النسل کند که مقطوع النسل هم شد از حضرت علی اکبر علیه السلام الگو بگیریم جوان باید گفتار و رفتار و اخلاقی شبیه حضرت علی اکبر علیه السلام داشته باشدحضرت علی اکبر علیه السلام ازنظرشجاعت بی نظیربودوشهادت راسعادت می دانست و از مرگ هراسی نداشت و امام حسین علیه السلام فرمود:لااری الموت الا سعاده والحیاه مع الظالمین الابرما(من مرگ راجزسعادت نمی بینم وحیاه باظالمین راجزذلت نمی بینم) .
روزی معاویه درجمعی نشسته بودو پرسیدچه کسی به خلافت برازنده تراست گفتند معاویه بن ابوسفیان معاویه گفت:ای دغل بازان چاپلوس خودتان می دانید که دروغ می گویید بما اولی الناس بهذا الامر علی بن الحسین بن علی جده رسول الله (شایسته ترین فردبرای خلافت علی بن الحسین بن علی (علی اکبر)که جد اورسول الله است می باشد)در ادامه سخنش معاویه گفت:
و فیه شجاعه بنی هاشم و سخاه بنی امیه و… ثقیف (شجاعت بنی هاشم و سخاوت بنی امیه و خوش رویی قبیله ثقیف را دارد).
در وصف فضایل حضرت علی اکبر علیه السلام همین بس که دشمنان مدحش کردند چه رسد به دوستان.
على بن الحسین (على اکبر)
کنیه اش ابوالحسن ، مادرش لیلى دختر ابى مره بن مسعود ثقفى ، و مادر لیلى میمونه دختر ابوسفیان بود، و مادر میمونه دختر ابى العاص بن امیه بوده است . على اکبر نخستین کسى بود که از بنى هاشم در معرکه کربلا به شهادت رسید.
محمد بن محمد بن سلیمان به سندش از مغیره براى من حدیث کرد که روزى معاویه به اطرافیان خود گفت : چه کسى در این زمان سزاوارتر به خلافت است ؟ گفتند، تو معاویه گفت : نه سزاوارترین مردم به خلافت على بن الحسین است که جدش رسول خدا صلى الله علیه و آله است و در او گرد آمده شجاعت بنى هاشم ، سخاوت بنى امیه ، زیبائى قبیله ثقیف .
یحیى بن حسن علوى و دیگر از طالبین گفته اند: آن على بن الحسین که در کربلا کشته شد مادرش کنیزى بود. ام ولد و آنکه مادرش لیلى بود فرزند دیگر حضرت بود و او جد یحیى بن الحسن و سایر کسانى است که نسبشان به حسین بن على علیه السلام مى رسد.
در مدح على بن الحسین اشعار زیر را گفته اند:
لم تر عین نظرت مثله
من محتف یمشى و من ناعل
یغلى بنى ء اللحم حتى اذا
انضج لم یغل على الاکل
کان اذا شبت له ناره
یوقدها بالشرف القابل
کمیما یراها بائس مرمل
او فرد حى لیس بالاهل
اعنى ابن لیلى ذا السدى و الندى
اعنى ابن بنت احسب الفاضل
لا یوثر الدنیا على دینه
و لا یبیع الحق بالباطل
۱٫ هیچ دیده اى مانند او را در میان پابرهنگان و کسانى که کفش به پا دارند ندیده اند.
۲٫ گوشت نیم پخته را قبل از حضور میهمان نیک مى پزد تا پخته گردد و براى خوردن گران و گلوگیر نباشد و نیز در حضور میهمان نجوشد تا وى به انتظار بنشیند.
۳٫ هر گاه براى راهنمایى گذر کنندگان آتشى برافرزود در مرتفعترین نقاط یا آشکارا مى افروزد و روشن مى کند ( عرب را رسم بود که در بیابان در اطراف خیمه خویش ‍ براى راهنمایى مهمانان آتشى بر مى افروختند و مهمانان را از دور راهنمایى مى شدند.)
۴٫ تا هر مستمند بینوایى و یا در از عشیره و درمانده اى آن را ببیند ( و خود را بدو برساند و در سایه کرم و خانه جودش ‍ به آسایش زندگى کند).
۵٫ مقصود من از همه اینها فرزند لیلى آن صاحب جود و کرم است ، یعنى فرزند زنى پاک نهاد و گرانمایه و که حسب او برترین حسب هاست .
۶٫ آن کس که دنیا را بر دین خویش مقدم ندارد و حق را به باطل نفروشد.
على بن الحسین در زمان خلافت عثمان به دنیا آمد، و او از جدش على بن ابیطالب علیه السلام و عایشه نقل کرده که چون ذکر آنها از وضع تدوین این کتاب خارج بود، صرف نظر کردیم .
شبیه‏ ترین افراد به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
على اکبر نخستین نفر از بنى هشام بود که به میدان جنگ رفت، او ۱۹ سال یا ۱۸ سال یا ۲۵ یا ۲۷ سال داشت، نزد پدر آمد و اجازه طلبید، امام حسین علیه السلام به او اجازه داد، سپس نگاه مایوسانه به اکبرش کرد و دو انگشت اشاره را به طرف آسمان کرد و گفت:
«اللهم کن انت الشهید علیهم، فقد برز الیهم غلام اشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا برسولک و کنا اذا اشفقنا الى نبیک نظرنا الیه‏». (۱)
على اکبر به میدان آمد و با دشمن مى‏جنگید رجز مى‏خواند:
انا على بن الحسین بن على نحن و بیت الله اولى بالنبى تالله لا یحکم فینا ابن الدعى اضرب بالسیف احامى عن ابى  ضرب غلام هاشمى علوى .
ضربات خورد کننده‏اى بر دشمن وارد ساخت، و ۱۲۰ نفر از سوران دشمن را کشت، تشنگى بر آنحضرت چیره شد، نزد پدر برگشت و عرض کرد:
«یا ابه! العطش قتلنى و ثقل الحدید اجهدنى‏».
امام حسین علیه السلام گریه کرد و فرمود: «محبوب دلم صبر کن بزودى رسولخدا صلى الله علیه و اله و سلم تو را سیراب خواهد کرد که بعد از آن هرگز تشنه نخواهى شد».
امام زبان جوانش را در دهان مبارک گذاشت و مکید و انگشتر خود را به او داد و فرمود: آن را در دهان خود بگذار به سوى دشمن برگرد.
على اکبر در حالى که دست از جان شسته و دل به خدا بسته به سوى میدان رفت، و از هر سو بر دشمن حمله کرد، و از چپ و راست بر آنها یورش برد و جماعتى را کشت در این هنگام تیرى به گلویش رسید که گلویش را پاره کرد، آنحضرت در خون خود مى‏غلطید، همچنان تحمل مى‏کرد تا اینکه روحش به گلوگاه نزدیک شد صدا بلند کرد:
یا ابتاه علیک منى السلام هذا جدى رسول الله یقرئک السلام و یقول عجل القدوم الینا.
: «اى پدر! سلام بر تو باد، هم اکنون این جد من رسول خدا صلى الله علیه و اله و سلم به تو سلام مى‏رساند و مى‏فرماید: به سوى ما شتاب کن‏».
«قد سقانى بکاسه الا وفى شربه لا ظما بعدها ابدا».
:«مرا از جام خود سیراب کرد که هرگز بعد از آن تشنه نخواهم شد». (۲)
در روایت دیگر آمد: وقتى که ضربات على اکبر، دشمن را تار و مار کرد، مره بن منقذ عبدى گفت: گناه عرب بر گردن من باشد که اگر این جوان با این وصف بر من بگذرد و من داغ او را بر دل پدرش ننهم، مره بن منقذ با نیزه خود در کمین آنحضرت قرار گرفت و او که گرماگرم جنگ بود، مره چنان نیزه بر او زد که آن بزرگوار به زمین افتاد، دشمنان گرد آنحضرت را گرفتند، فقطعوه باسیافهم: «با شمشیرهاى خود، بدن او را پاره پاره کردند».
در روایت دیگر آمده: هنگامى که مره بن منقذ بر سر مقدس آنحضرت ضربه زد، آنحضرت نتوانست بر مرکب بنشیند، خم شد و سرش را روى یال اسب نهاد، اسب او وحشت زده به سوى لشگر دشمن روانه شد.
«فقطعوه بسیوفهم اربا اربا».
«دشمنان با شمشیرهاى خود بدن نازنینش را پاره پاره کردند»
آنگاه وقتى که روحش به گلوگاه رسید صدا زد:
«یا ابتاه هذا جدى رسول الله قد سقانى بکاسه الاوفى …».
و سپس صدائى از گلویش برخاست و جان سپرد. (۳)
امام حسین علیه السلام با شتاب به بالین جوانش آمد و ایستاد و فرمود:
«قتل الله قوما قتلوک، یا بنى ما اجراهم على الرحمان و انتهاک حرمه الرسول‏».
: «خداوند آن قوم را بکشد که تو را کشتند، اى پسرم چه بسیار این مردم بر خدا و دریدن حرمت رسول خدا، گستاخ و بى‏ باک گشته‏ اند؟».
اشک از دیدگان امام سرازیر شد، سپس فرمود:
در این حال زینب علیها السلام از خیمه بیرون دویده، فریاد مى‏زد: اى برادرم، و اى فرزند برادرم، با شتاب آمد و خود را به روى پیکر به خون طپیده آن جوان افکند.
حسین علیه السلام سر خواهر را بلند کرد و او را به خیمه بازگردانید. (۴)
و در نقل دیگر آمده: امام خون پاک اکبر را مى‏گرفت و به طرف آسمان مى‏ ریخت و از آن هیچ قطره‏اى به زمین نمى‏ ریخت و فرمود:
یعز على جدک و ابیک ان تدعوهم فلا یجیبونک و تستغیث بهم فلا یغیثونک‏».
: «بر جد و پدر تو سخت است که آنها را صدا بزنى و به تو پاسخ ندهند و از آنها دادرسى کنى، ولى به داد تو نرسند».
امام صورت اشک آلود خود را روى چهره خون آلود على اکبرش گذاشت، و بقدرى بلند گریه کرد که تا آن روز کسى این گونه صداى گریه بلند را از او نشینده بود. (۵)
سپس امام، پیکر خون آلود اکبرش را در آغوش گرفت و فرمود:
یا بنى لقد استرحت من هم الدنیا و غمها و بقى ابوک فریدا وحیدا».
:«پسرم، از غم و اندوه دنیا راحت‏شدى ولى پدرت غریب و تنها باقى ماند». (۶)
آنگاه امام حسین علیه السلام جوانان بنى هاشم را صدا زد و فرمود:
«تعالوا احملوا اخاکم‏».
: «جوانان بنى هاشم! بیائید و برادرتان را به سوى خیمه‏ها ببرید».
جوانان آمدند و جنازه على اکبر را برداشته تا جلو خیمه که پیش روى آن جنگ مى‏کردند بر زمین نهادند.
حمید بن مسلم نقل مى‏کند زنى از خیمه ‏هاى حسین علیه السلام بیرون آمد صدا مى‏زد: واى بچه‏ ام، واى کشته ‏ام، واى از کمى یاور، واى از غریبى …
امام حسین علیه السلام به سرعت نزد او رفت و او را به خیمه‏اش بازگردانید، پرسیدم: این زن چه کسى بود؟ گفتند: این زن زینب علیها السلام دختر امیر مؤمنان على علیه السلام بود، امام حسین علیه السلام از گریه او به گریه افتاد و فرمود:
«انا لله و انا الیه راجعون‏» (۷)
بیتابى پدر
پدر از دیده جارى اشک غم بهر پسر مى‏کرد ولى زینب در آنجا گریه بر حال پدر مى‏کرد پدر فریاد مى‏کرد و پسر خاموش بود اما سکوت او به قلب باب کار کار نیشتر میکرد پدر عمرى دلش مى‏خواست رخسار پسر بوسد ولى چون شرم مانع بود از آن صرف نظر مى‏کرد از آن رو تا که لب را بر لبش بگذاشت دیدن داشت یکى ایکاش بود آنجا و زینب را خبر میکرد پدر را از پسر زینب جدا کرد ار مکن منعش که از بهر برادر زینب احساس خطر میکرد
کرده بیتاب مرا آه دل با اثرت ز اشتیاق رخت از خیمه دویدم به برت اى ذبیح من و اى شبه رسول مدنى ز چه آلوده به خون صورت قرص قمرت نوجوان دیده گشا دیده گریانم بین اى پسر یک نظرى کن تو بحال پدرت من که خود خضر رهم پیر شدم از غم تو واى بر حال دل مادر خونین جگرت.
پى‏ نوشت ها:
۱- و در بعضى از عبارات در آغاز این فراز آمده: «اللهم اشهد على هؤلاء …».
۲- اعیان الشیعه ج ۱ / ص ۶۰۷، مقتل الحسین مقرم: ص ۳۱۲، منتهى الآمال ج ۱ / ص ۲۷۲، مثیر الاحزان ابن نما: ص ۶۹٫
۳- کبریت الاحمر ط اسلامیه: ص ۱۸۵٫
۴- ترجمه ارشاد مفید ج ۲ ص ۱۱۰، مثیر الاحزان ابن نما: ص ۶۹٫
۵- نفس المهموم: ص ۶۲،محدث قمى مى‏گوید:اما اینکه مادر على اکبر در کربلا بود یا نبود، چیزى در این باره نیافتم (همان مدرک: ص ۱۶۵).
۶- ترجمه مقتل ابى مخنف: ص ۱۲۹٫
۷- تاریخ طبرى ج ۶ / ص ۲۵۶، ترجمه مقتل ابى مخنف: ص ۱۲۹٫