چرا دختر و پسر محمدرضا پهلوی خودکشی کردند؟

«فرزندانم در حالی که در محوطه کاخ نیاوران بازی می کردند، شعارهای «مرگ بر شاه» را می شنیدند و همین موضوع تاثیر بسیار بدی بر روحیه حساس آن ها گذاشت.»سخن که به این جا می رسد، بغض گلوی فرح پهلوی را می فشارد. فرح در حال واکاوی ریشه های فرو غلتیدن لیلا و علیرضا پهلوی، 2 فرزندش در دام اعتیاد و سپس خودکشی است. در اتاقی که با مجری شبکه «من و تو» مصاحبه می کند، جای بسیاری از افراد خالی است. در محل اقامت فرح، جای خانواده زنده یاد دکتر حسین فاطمی واقعا خالی است تا برای ملکه پهلوی بازگویند که تیرباران او به عنوان وزیر خارجه دولت دکتر مصدق، در حالی که تنی به شدت تبدار داشت، با روح «حساس» آن ها چه کرده است؟ کاش خانواده دکتر فاطمی با فرح پهلوی رو به رو می شدند و به او می‌گفتند که پس از کودتای 28 مرداد 1332، چه ها بر سر آن ها آمده و آیا این مصیبت ها، آن ها را همچون لیلا وعلیرضا به سوی اعتیاد و خودکشی سوق داده است؟!

ترجیح فرار بر قرار

در دی ماه 1357 بر شاه نیز عیان شده بود که کار رژیم شاهنشاهی تمام است و گوش های او خیلی دیر پیام انقلاب مردم ایران را شنیده اند. شاه البته پیش از آن، از طریق ساواک دریافته بود که غلامرضا و اشرف پهلوی، برادر ناتنی و خواهر تنی اش، بخش اعظم ثروت هنگفت خود را به بانک های غربی منتقل کرده اند و او نیز باید به پیروی از آن ها چنین کند.درباره کیفیت این نقل و انتقالات مالی، گزارش ها و اظهارنظرها فراوان است و در عین حال متفاوت. شاه در ایام گریختن از ایران، در مصاحبه های خود با خبرنگاران اروپایی و آمریکایی، اصل این نقل و انتقالات را پذیرفت و البته درباره رقم دارایی های منتقل شده، زیرکانه سکوت اختیار کرد. اما سماجت خبرنگاران بر این سکوت غلبه کرد و آن ها به روش های مختلف دریافتند که شاه میلیاردها دلار را به بانک های غربی منتقل کرده است. بازتاب این افشاگری های رسانه ای، چیرگی ترسی تمام عیار بر شاه بود، نه به این دلیل که باید پاسخ گوی ملت ایران باشد، بلکه از آن رو که میزبانان حریصش در دوران آوارگی دریافته بودند که طعمه ای بس فربه در چنگ آن هاست. شاه به شدت از این شرایط وحشت زده و به اطرافیانش بدگمان شده بود. او از این می ترسید که میزبانان، او و خانواده اش را در ازای دریافت دارایی های منتقل شده، به گروگان بگیرند یا حتی سر به نیست کنند. گزارش های منابع آمریکایی نشان می دهد که بیمناکی شاه به ویژه در پاناما و با میزبانی «توریخوس»، دیکتاتور این کشور اوج گرفته بود.

از مصر تا مصر!

در این شرایط دلهره آور، سرطان غدد لنفاوی نیز در جسم شاه گسترش می یافت و او آرام آرام دریافته بود که باید در پی جایی برای آخرین توقف باشد. از همین رو، اردشیر زاهدی، داماد شاه دست به کار شد تا مقدمات اقامت او را در آمریکا فراهم آورد. سفارتخانه ایران در واشنگتن در دوران سفارت زاهدی، کانونی برای لابی مقام های آمریکایی و اروپایی، برگزاری شب نشینی های مجلل و زد و بندهای سیاسی بود و بر همین اساس، زاهدی گمان می کرد پاسخ آمریکا به درخواست شاه، لاجرم مثبت خواهد بود. اما برخلاف انتظار شاه و دامادش، آمریکا این درخواست را نپذیرفت. حال که سال ها از آن درخواست شاهانه می‌گذرد، تصور محمدرضا پهلوی از جایگاهش نزد مقام های کاخ سفید، بسیار ساده انگارانه به چشم می آید. شاه بر این باور ناصواب بود که آمریکا بدون لحاظ منافعش، رشته مودت دیرین را در این روزهای آوارگی هم پاس خواهد داشت.«جنون عظمت» که در سال های دهه 50 شمسی بر ذهن و ضمیر شاه، سایه افکنده بود، مانع از درک این نکته بدیهی می شد که او تنها ابزاری برای پیشبرد سیاست های منطقه ای آمریکاست و تا آن جا قدر و قیمت دارد که مهره ای سوخته و از اسب سیاست، فرو افتاده نباشد. با شدت گرفتن رایزنی ها برای واپسین توقفگاه شاه، انور سادات، رئیس جمهور مصر برای میزبانی از او و خانواده اش اعلام آمادگی کرد. شاه تور آوارگی خود را نیز از مصر آغاز کرده بود و جالب آن که، در این میان حتی، ملک حسین، شاه اردن و میهمان دائمی شب نشینی های دربار پهلوی، حاضر نشد میزبان آخرین روزهای زندگی شاه باشد. شاه پس از سفر به قاهره، مورد چند عمل جراحی قرار گرفت اما پزشکان دریافتند که کار از کار گذشته است و از همین رو، اعضای خانواده را بر بالین او فراخواندند. شاه سرانجام در پنجم مرداد 1359 جان داد و ثروت هنگفت اش میان وارثان تقسیم شد.

غریقان دریای ثروت

پس از مردن شاه، همسر، فرزندان و خواهران و برادران اوهر کدام مسیر خود را برای ادامه زندگی برگزیدند. وجه تشابه این مسیرهای متفاوت، بهره مندی تمامی آن ها از ثروتی عظیم بود.عکس ها و فیلم هایی که به ویژه طی سال های اخیر از زندگی اعضای خاندان پهلوی و منازل کاخ مانند آن ها در آمریکا و اروپا انتشار یافته، به خوبی نشان می دهد که برای آن ها فقدان شاه، هرگز مترادف با مضیقه مالی یا فروکاسته شدن از رفاه اقتصادی نبوده است. شاید به همین دلیل باشد که تاکنون جعبه سیاه دارایی های هنگفتی که شاه و خانواده اش از ایران به خارج منتقل کرده اند، به صورت دقیق ،رمزگشایی نشده است.

هتل لئونارد، لندن، 20 خرداد 1380

لیلا پهلوی به عنوان آخرین فرزند شاه، 9 ساله بود که پدرش مجبور به فرار از ایران شد. او پس از مرگ پدر و به مدد سهم الارث کلانش، توانست به گران ترین مدارس و دانشگاه های آمریکا راه یابد. توانمندی مالی این امکان را نیز برای او مهیا کرده بود که بتواند برخی آثار هنری گرانبها را گردآورد. با این وصف، انتشار خبری از او در 20 خرداد 1380، نزدیکانش را شوکه کرد. لیلا پهلوی در این تاریخ در هتل لئونارد، در مرکز لندن به سر می برد و با مصرف 270 قرص خواب آور به زندگی اش پایان داد. خاندان پهلوی که می دانستند خودکشی در خانواده شاه، از بحرانی عمیق در آن حکایت می کند، جامه ای از مظلوم نمایی بر این رسوایی پوشاندند و اعلام کردند که خودکشی لیلا پهلوی، 21 سال پس از مرگ پدرش، ناشی از افسردگی دیرپایی است که فقدان پدر برای او رقم زد.

بوستون، آمریکا، 14 دی 1389

در حالی که نزدیک به 10 سال از خودکشی لیلا پهلوی می گذشت، خبر دیگری از خانواده شاه انتشار یافت که این بار بسی شوکه کننده تر از خبر خودکشی لیلا بود. براساس گزارش ها، علیرضا پهلوی، سومین فرزند شاه،در 14 دی 1389، در منزل شخصی اش در بوستون آمریکا به زندگی خود پایان داد. علیرضای 44 ساله برای خودکشی از راهکاری خشن تر استفاده کرد و دست به اسلحه شد تا هیچ امکانی برای بازگشت به زندگی وجود نداشته باشد. او حدوداً 12 ساله بود که پدرش از ایران فرار کرد. علیرضا نیز مانند لیلا توانسته بود با بهره بردن از میراث شاه، در برخی از هزینه مندترین دانشگاه های آمریکا درس بخواند. با این وصف، توجیه خودکشی علیرضا برای خانواده شاه بسیار سخت بود. این بار هم آن ها ترجیح دادند به جای بازگویی حقیقت، خودکشی علیرضا پهلوی را ناشی از افسردگی بخوانند که پس از خودکشی خواهر کوچک‌ترش، لیلا، گریبان او را گرفته است. پس از گذشت 6 سال از این خودکشی، فرح دیبا در مصاحبه ای با « من و تو» برای نخستین بار فاش کرد که علیرضا پهلوی به دلیل اعتیاد و نیز جفاها و خیانت های دوست دخترش دست به خودکشی زده است. جالب آن که، در بیانیه خاندان پهلوی (در سال 1389) پس از خودکشی علیرضا،تصریح شده بود که او به دلیل آزردگی و غمی که نسبت به رویدادهای ایران داشته، دست به این اقدام زده است! ادعایی که با اظهارات فرح در سال 1395، در تضاد کامل است و گواهی بر صداقت نداشتن خاندان پهلوی.

نتیجه گیری منطقی از خودکشی دو شاهزاده

خودکشی لیلا و علیرضا پهلوی به عنوان نیمی از فرزندان شاه،نشان می دهد که خانواده شش نفره محمدرضا پهلوی با بحران های عمیق اخلاقی، اعتقادی و روانی دست به گریبان بوده و هست. با توجه به نکاتی که به آن ها پرداخته شد، بر این دیدگاه می توان دلایل زیر را برشمرد:

1-اگر آن چنان که خاندان پهلوی ادعا کرده اند، خودکشی لیلا و علیرضا ناشی از افسردگی شدید بوده است، باید به این سوال پاسخ داد که با توجه به امکانات مالی دو شاهزاده، چرا آن ها به درمان خویش اقدام نکرده اند؟ به ویژه آن که علم روان شناسی پیشرفت های چشمگیری در اروپا و آمریکا کرده و بسیاری از بیماری های روحی و روانی را می توان دست کم کنترل و مهار کرد.

2-چرا این همدلی و دلسوزی میان اعضای خاندان پهلوی وجود نداشته که حتی در صورت مخالفت و مقاومت، نسبت به درمان دو شاهزاده بیمار اقدام کنند؟ آیا خاندانی که بر بیماری شدید 2 عضو جوانش چشم فرو می بندد، می تواند برای مردم ایران ،ادعای دلسوزی کند؟!

3-دو نکته پیشین با توجه به ادعای خاندان پهلوی مطرح شد، اما بر افسردگی روانی لیلا و علیرضا خرده ها می توان گرفت. روزانه، ده ها نفر در ایران، عزیزان خود را بر اثر پایان طبیعی عمر یا سوانح غیرطبیعی از دست می دهند. اگر بنا باشد فقدان نزدیکان، به تنهایی، به بروز افسردگی های شدید و نهایتا خودکشی بینجامد، علی القاعده باید به تعداد مرگ و میرها، خودکشی نیز روی دهد؛ امری که آمارها کاملا برخلاف آن حکم می دهند. این جاست که باید پای را از دایره تنگ افسردگی روانی فراتر نهاد و عوامل دیگری را در نظر آورد.

4-فیلسوفان دین، یکی از مهم ترین آثار دینداری در میان عموم مردم را صبر در برابر مصیبت ها و نیز معناداری حیات می دانند.به دیگر سخن، افزون بر این که آموزه های دینی بر خودکشی، خط بطلان می کشند، جهان بینی دینی اساسا مانع از این می شود که فرد دیندار به مرز خودکشی برسد. بنابراین به طور طبیعی باید پذیرفت که بیگانگی با دین و حتی ضدیت با آن، عاملی بوده که نیمی از فرزندان شاه را به ورطه خودکشی کشانده است.

5-آخرین اظهارات فرح پهلوی درباره خودکشی دو فرزندش، نشان می دهد که آن ها با استفاده از ثروت بادآورده شان، گام در راهی نهاده بودند که شاید فرجامی جز خودکشی نداشت. بی تردید، رسوخ همزمان «نیهیلیسم» یا همان پوچ گرایی و فساد اخلاقی و اعتیاد در پیکره یک خانواده، شیرازه آن را از هم می گسلد و ثروت فزون تر، مانند یک کاتالیزور این روند را شتاب می بخشد.

6- خاندان پهلوی همچنان پیام انقلاب ملت ایران را نشنیده و در ارزیابی دلایل پیروزی این انقلاب، عامدانه خود را به تغافل می زند. اگر خاندان پهلوی دلایل پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 را به درستی واکاوی می کرد و پیامدهای ضدیت با دین و باورهای مردم را می‌پذیرفت، لااقل می توانست از فرو افتادن دو عضو جوان خود در دام پوچ گرایی، فساد اخلاقی و اعتیاد جلوگیری کند.