نیم نگاهی به حواشی استندآپ های کمدی جنجالی «خنداننده شو»

پخش این سری از برنامه «خندوانه» از شبکه نسیم جمعه شب ۱۶ شهریور به پایان رسید تا دوباره فصل جدید آن بعد از محرم و صفر روی آنتن رود. این فصل از «خندوانه» که پخش آن از ماه رمضان آغاز شده بود اگرچه با حضور عروسک جناب خان همراه بود اما چندان نتوانست در طول پخش مخاطبان را با خود همراه کند تا اینکه فصل جدید «خنداننده شو» با رقابت استعدادهای جدید آغاز شد؛ جوانانی که سنین آنها از ۱۷ سال شروع می‌شد و اغلب به دهه ۷۰ تعلق داشتند و از همان اولین شب‌های اجرای استندآپ کمدی ها، شوخی‌های مطرح شده با حاشیه هایی رو به رو شد.

این فصل از رقابت‌های استندآپ کمدی یا «خنداننده شو» همچون فصل قبل واکنش‌های مختلفی را به دنبال داشت. این واکنش‌ها و همچنین اتفاقاتی که در برنامه رخ داد باعث شد بیش از پیش اهمیت رسانه به عنوان یک مدیوم برای انتقال مفاهیم و آموزش جامعه مورد توجه قرار بگیرد. شوخی هایی که در «خنداننده شو» مطرح می شد تا جایی پیش رفت که بسیاری از منتقدان می گفتند دیگر نمی توانند این برنامه را در منزل و با خانواده و به ویژه بچه هایشان تماشا کنند. مراقبت نکردن از جوانانی که آشنایی درستی با رسانه ملی و حیطه تاثیرگذاری و وظایف آن نداشتند از دیگر انتقادهایی بود که به این بخش از «خندوانه» وارد شد و نقد و نظرها تا جایی پیش رفت که علی احمدی تهیه کننده و رامبد جوان مجری برنامه «خندوانه» نشستی رسانه ای تدارک دیدند و سعی کردند به برخی از سوالات اهالی رسانه جواب دهند که البته بخشی از این پاسخگویی شکل طعنه به خود گرفت. از دیگر موضوعاتی که در آن نشست مورد پرسش قرار گرفت مسایل مالی و ابهامات آن بود که به آنها نیز پاسخ روشنی داده نشد. 

با توجه به اینکه در فاصله ماه های محرم و صفر دست اندرکاران «خندوانه» در تدارک سری جدید برنامه هستند این فرصت مهیا است که یکی از پربیننده ترین برنامه های تلویزیون برای رفع نواقص و تقویت نقاط قوت خود بیشتر تلاش کند و در این میان مطلع شدن از نظرات کارشناسان مختلف یکی از راهکارهاست.

گروه هنر خبرگزاری مهر طی نشستی با امیر عبدالرضا سپنجی استادیار دانشگاه و کارشناس حوزه رسانه و مجید ابهری متخصص رفتارشناسی اجتماعی درباره طنز در صداوسیما، «خندوانه» و همچنین رویکردهای این برنامه به گفتگو پرداخت.

مشروح این نشست را در زیر می‌خوانید:

*«خندوانه» در فصل اخیر دوره جدیدی از استندآپ کمدی‌ها را برگزار کرد که در فرآیند آن حواشی و نکاتی را هم شاهد بودیم که می‌توان به آسیب شناسی آنها پرداخت، اما ابتدا می‌خواهم نظر دو بزرگوار را درباره اهمیت طنز و شوخی و سرگرمی‌بدانم تا وقتی از آسیب شناسی شوخی‌های سطحی در تلویزیون حرف می‌زنیم، این شائبه پیش نیاید که رویکرد ما مخالفت با طنز و کمدی و شادی است. 

مجید ابهری: اخبار گرانی و تورم و مشکلات اقتصادی هر لحظه به مردم تنش‌های روحی و روانی وارد می‌کند و نوعی تلخی در جامعه پیدا شده که باعث شده همه در به در به دنبال نشاط اجتماعی و سرگرمی‌ باشند. در اینجا نقش تلویزیون، رسانه و هنرمندان بسیار دشوارتر می‌شود زیرا خنداندن جامعه ای که خود در طنازی صاحب سبک است بسیار سخت است و از سوی دیگر کار در اینجا با خنداندن مردم در اروپا و آمریکا که از رفاه برخوردارند و به راحتی شاد می‌شوند، فرق دارد.

یکی از علل گرایش مردم به اعتیاد، فرار از خانه، خودکشی و...، افسردگی است و طنز و برنامه‌های سرگرم کننده می‌توانند با چنین آسیب‌هایی مقابله کنند و نوعی پیشگیری بوجود آورندمن به عنوان یک روانشناس اجتماعی باید تاکید کنم که طنز در جامعه ای مثل جامعه ما از نان شب هم واجب تر است. یکی از علل گرایش مردم به اعتیاد، فرار از خانه، خودکشی و...، افسردگی است و طنز و برنامه‌های سرگرم کننده می‌توانند با چنین آسیب‌هایی مقابله کنند و نوعی پیشگیری بوجود آورند. طنز می‌تواند به عنوان یک درمان برای بسیاری از مخاطبان به کار رود و راهکار بسیار مناسبی است که می‌تواند برای سلامت جسم و جان استفاده شود با این حال برای خنداندن چنین مردمی‌هم باید چارچوب‌هایی را رعایت کرد و با هر شیوه ای نمی‌توان مخاطب را خنداند.

تلویزیون یک دانشگاه سراسری است و از هر سن و قشر و شهر و روستایی مخاطب دارد بنابراین به دلیل تعدد و تنوع مخاطب و فراگیر بودن گستردگی پوشش صداوسیما، وظیفه این رسانه خطیرتر می‌شود و دیگر اجازه ندارد به هر قیمتی مخاطب را بخنداند. سریال‌ها و مجموعه‌های طنز که مورد اقبال مخاطب واقع می‌شوند، هم نویسنده و طنزپردازهای قدر را می‌طلبند و هم موضوعاتی که ظرفیت جذب مخاطب را داشته باشد.

*جناب سپنجی رسانه ملی ادعای سیاستگذاری فرهنگی دارد و معتقد است که سبک زندگی اسلامی و ایرانی را ترویج می‌کند. آیا ممکن است با پخش برخی از برنامه‌ها و رقابت‌هایی مثل «خنداننده شو» این اهداف را دنبال کند؟

امیر عبدالرضا سپنجی: ابتدا باید به این نکته اشاره کنم که اطلاق عنوان «ملی» به صدا و سیما در حال حاضر صرفا یک اتفاق تبلیغاتی است. صداوسیما چندین شبکه دارد، کدام یک از آنها ملی است یا کدام یک ملی نیست؟ باید از واژه‌ها و اصطلاحات صحیح استفاده کنیم. به کار بردن واژگان نامناسب باعث می‌شود ذهنیت‌های اشتباه ایجاد شود. صداوسیما رسانه‌ای است که از بیت المال ارتزاق می‌کند پس غیرخصوصی است اما عنوان ملی به رسانه‌ای اطلاق می‌شود که اقوام، گروه‌ها، جنسیت‌ها و اقلیت‌ها هم را پوشش دهد. متاسفانه صداوسیمای ما برخی متفکران و حتی مدیران اجرایی و دولتی کشور را چه در اخبار و چه در سایر بخش‌ها سانسور و تحقیر می‌کند و به آنها یا آنتن نمی‌دهد یا با محدودیت‌های فراوان این کار را انجام می‌دهد.

برخی از کارشناسان و متخصصان یا حتی مدیران اجرایی کشور حتی بدون اینکه خودشان بدانند در صداوسیما ممنوع‌التصویر هستند. برخی نمی‌توانند در پخش زنده حضور داشته باشند و خودشان هم دلیل آن را نمی‌دانند. بسیاری از این ممنوعیت‌ها هیچ ضابطه­ ای ندارد و به دلیل سلیقه یک مدیر یا بیان یک انتقاد است که از طرف اشخاصی مطرح شده است، درحالیکه آن اشخاص هیچ خصومتی با نظام یا صداوسیما ندارند و اگر نکته ای بیان شده صرفاً از سر دلسوزی بوده است.

اما در پاسخ به پرسش شما باید بگویم که ما جامعه ای پرالتهاب داریم و با مسایل و بحران‌های فردی و اجتماعی متعدد مواجه هستیم؛ بیکاری، آلودگی هوا، گرانی و... همه مسایلی هستند که به تنهایی یک جامعه را می‌تواند ناآرام کند. رسانه ای که در چنین فضایی کار می‌کند باید بتواند در باب این موضوعات حرف بزند و حداقل نوعی تخلیه روانی برای مخاطب بوجود بیاورد. جامعه ای که چنین التهاباتی را دارد می‌تواند با طنز به نوعی خودگشودگی برسد و طنز بهترین مسیر برای آرامش روحی و روانی است پس باید روی آن سرمایه گذاری کرد.

ما در دهه ۶۰ در مقطعی به بیراهه رفتیم و فکر کردیم همه باید عبوس باشند در حالیکه در دستورات دینی ما بر شادی و نشاط تاکید شده است. به طور مثال در سخنان حضرت علی(ع) آمده است که «المومن بُشرُه فی وجهه و حُزنُه فی قلبه. مومن شادی‌اش در رخسار و اندوهش در دل است» پس تولید محتوای طنز برای جامعه یک نیاز عینی است و یکی از محمل‌های تولید این سرگرمی‌و نشاط صداوسیما است اما در کنار شادی نیاز است به این توجه شود که این طنز چگونه باید تولید شود، باید چه روندی داشته باشد، مخاطب شناسی برای آن صورت بگیرد، محتوای مناسب داشته باشد و اتاق‌های فکر برای آن ایجاد شود. نمی‌ شود هر کسی که از راه رسید طنز تولید کند زیرا دقیقا به نتایجی برعکس آنچه مورد نظرمان است، می‌رسیم.

این روزها بسیاری از فیلم‌های سینمایی ما طنز است اما من با فرزندانم نمی‌توانم به تماشای بعضی از آنها بروم. متاسفانه محتوای غلط فیلم‌های کمدی به تلویزیون هم راه یافته است و تلویزیونی که ساختار خبر و رویکرد سیاسی آن محدود شده است، اما در طنز آنقدر آزاد است که هرکسی هر چیزی را می‌تواند بگوید و به تصویر بکشد.

تولید محتوای طنز برای جامعه یک نیاز عینی است و یکی از محمل‌های تولید این سرگرمی‌و نشاط صداوسیما است اما در کنار شادی نیاز است به این توجه شود که این طنز چگونه باید تولید شود*وقتی از رعایت چارچوب‌ها در طنز و شوخی صحبت می‌کنیم غالبا طنزپردازان از دست بسته سخن می‌گویند و اینکه در کشورهای اروپایی و آمریکایی چنین محدودیت‌هایی حتی در مسایل روانشناسی، اخلاقی و جنسیتی وجود ندارد. آیا این حساسیت برای مخاطب و رعایت استانداردها در کشورهای دیگر وجود ندارد؟

سپنجی: اتفاقا آنها خیلی هم روی این مسایل حساس هستند. حساس‌ترین قشر برابر پیام‌ها و محتواهای رسانه ای، کودکان هستند. هر حرکتی، رفتاری و کلامی‌ نباید برابر دوربین انجام و گفته شود. حداقل باید برای محتواها رده بندی سنی داشته باشیم. در کشورهای دیگر هم، فیلم‌ها و برنامه‌ها رده بندی سنی دارند. این رده بندی فقط مربوط به صحنه‌های جنسی نیست بلکه انتخاب کلمات، خشونت و حتی سنگین بودن برخی مسایل برای سنین پایین در نظر گرفته می‌شوند به طور مثال در انگلیس، انجمن‌هایی متشکل از نمایندگان والدین، مدارس، روانشناسان و جامعه شناسان و... وجود دارد که در رده بندی فیلم و سریال و برنامه‌ها اثرگذارند. اگر کارگردان یا برنامه ساز این چارچوب‌ها را رعایت نکند باید غرامت‌هایی بپردازد که اصلا به پخش اثر نمی‌ارزد ولی متاسفانه ما این چارچوب‌ها را نداریم.

*آقای ابهری اگر بخواهیم به طور مصداقی به بحث درباره استندآپ‌های «خندوانه» بپردازیم این استندآپ‌ها را در کلام و شوخی‌ها چگونه ارزیابی می‌کنید؟

ابهری: ما درباره ضرورت شادی صحبت کردیم اما در این سال ها فرهنگ شادی در جامعه تدوین نشده است. ما نمی‌توانیم به تقلید از استندآپ کمدی تلویزیون‌های اروپایی و آمریکایی «خنداننده شو» برگزار کنیم و در یک برنامه پرطرفدار تلویزیونی جملاتی را بیان کنیم که در حالت عادی نمی‌توان جلوی یک بچه و حتی جوان بیان کرد. در چنین برنامه‌هایی یک رفتارشناس، جامعه شناس، کارشناس رسانه و... باید متن شوخی‌ها را ببیند به ویژه اینکه در جامعه ما رده سنی هم جواب نمی‌دهد چون وقتی برای فیلمی‌محدودیت «بالای ۱۸» ایجاد می‌کنید اتفاقا زیر ۱۸ ساله‌ها آن را تماشا می‌کنند. 

برخی تصور می‌کنند با تمسخر لهجه‌ها و قومیت‌ها و یا شوخی‌های اخلاقی می‌توانند خنده بر لب آورند برخی هم با هرچه که می‌توانند سعی می‌کنند دیگران را بخندانند. از جمله این برنامه‌ها «خندوانه» است که اگرچه سعی دارد جنبه‌های نشاط و خنده را برای مخاطبانش فراهم کند اما در جاهایی پا را از حدود خود فراتر گذاشته است البته بخش‌هایی که عروسک جناب خان در آن حضور دارد و بحث‌هایی که گاهی با مهمانان دارد و نکات کنایه آمیز این عروسک، طنزهای جالبی دارد اما استندآپ کمدی‌هایی در این فصل برنامه پخش شد که باید به طور جدی آنها را آسیب شناسی کرد.

استندآپ کمدی همانطور که همه می‌دانید به فرهنگ ما تعلق ندارد. حتی در اروپا و آمریکا هم کسانی که از این ساختار استفاده می‌کنند و خط قرمزها و محدودیت‌های ما را ندارند باز هم موارد و چارچوب‌ها را رعایت می‌کنند. در استندآپ کمدی‌های «خندوانه» که بیشتر نسل جوان آنها را اجرا می‌کردند کلماتی به کار می‌رفت که بسیاری از این واژگان در ادبیات معیار ما وجود ندارد. حدود ۴۵۰۰ کلمه در میان نسل‌های دهه ۷۰ و ۸۰ وجود دارد که نسل ما اصلا آنها را نشنیده است و بعد این اصطلاحات مثل «هنگ کردن» و یا شوخی‌های ناهنجار و غیراخلاقی از طریق همین برنامه‌های پربیننده پخش می‌شود و باعث می‌شود بسیاری از این واژه‌ها چون از تریبون رسانه رسمی‌کشور شنیده می‌شود هویت و مشروعیت پیدا کند و مخاطب بگوید تلویزیون پخش کرد پس درست است.

درواقع ما درست در پیک ساعت تلویزیون در یک برنامه پربیننده الفاظی را آن هم در ساختار طنز و شوخی بیان می‌کنیم و به مخاطب انتقال می‌دهیم که دقیقا وارد ساختار فکری و هویتی او خواهد شد.

تلویزیون آزمایشگاه نیست که ما به اسم استعدادیابی جوانانی را یک باره جلوی دوربین بیاوریم که خودشان متن می‌نویسند و حرف‌ها و شوخی‌های مورد نظر خودشان را از تریبون رسمی‌صداوسیما بیان کنند*چقدر این توجیه به نظر شما درست است که چون استندآپ کمدی تازه چند سال است وارد ایران شده و در حال آزمون و خطاست با چنین محتواهایی از تلویزیون رو به رو می‌شویم.

ابهری: تلویزیون آزمایشگاه نیست که ما به اسم استعدادیابی، جوانانی را یک باره جلوی دوربین بیاوریم که خودشان متن می‌نویسند و حرف‌ها و شوخی‌های مورد نظر خودشان را از تریبون رسمی‌صداوسیما بیان کنند و به این ترتیب روی تربیت و آموزش فرزندان و ۸۰ میلیون جمعیت کشور تاثیر بگذارند. این اتفاق با عنوان میدان دادن به جوانان و استعدایابی انجام می‌شود درحالیکه یک اشتباه محض است.

*معضل دیگری هم بوجود می‌آید که همین افراد که یک باره در تلویزیون به شهرت رسیده اند در بسیاری از تاک شوها و برنامه‌های شبانگاهی و حتی اجراهای تلویزیونی حضور می‌یابند و بر اساس همین آموزش‌های چند هفته ای نوعی تریبون رسمی‌و شهرت غیرقابل کنترل پیدا می‌کنند.

ابهری: در حال حاضر اینگونه شده که بدون اینکه ظرفیت و توانمندی را در فردی ایجاد کنیم و به صرف اینکه ساختار استندآپ کمدی را به آنها آموزش داده ایم، آن‌ها را وارد جامعه می‌کنیم. مثل این است که یک اسلحه را به یک نوجوان بدهیم. این افراد هم یک باره بوسیله مهارتی که کسب کرده اند، تشویق می‌شوند و مورد توجه واقع می‌شوند اما به دلیل اینکه این آموزش‌ها پیشینه ای نداشته است یک موج به موج‌های هر روزه جامعه اضافه می‌کنند.

سپنجی: حتی نفر برتر همین استندآپ‌ها کسی بود که پیش از این در شبکه‌های اجتماعی فعالیت داشت و به نوعی نبض مخاطب را می‌دانست که چگونه شوخی کند پس نه تنها استعدادیابی انجام نمی‌شود بلکه تلویزیون خودش به پیشتازی شبکه‌های اجتماعی کمک کرده است.  

ابهری: برتر شدن چنین فردی باعث می‌شود که دیگران هم در شبکه‌های مجازی همین رویه را پیش بگیرند و بدانند که اتفاقا در تلویزیون هم جایگاه دارند و هیچ خط مرزی برای ورودشان به این رسانه وجود ندارد.

تلویزیون با ارزیابی‌های سطحی این کمدین‌ها، الگویی از این افراد را برای مخاطب ترویج می‌دهد و به دلیل فقر طنز و طنزپردازان در صداوسیما این افراد دیده می‌شوند و طرفداران بسیاری پیدا می‌کنند.

نفر برتر همین استندآپ‌ها کسی بود که پیش از این در شبکه‌های اجتماعی فعالیت داشت و به نوعی نبض مخاطب را می‌دانست که چگونه شوخی کند پس نه تنها استعدادیابی انجام نمی‌شود بلکه تلویزیون خودش به پیشتازی شبکه‌های اجتماعی کمک کرده است*چقدر از این معضلات می‌تواند به دلیل حضور اسپانسرها در برنامه سازی باشد و این مساله برنامه را به جایگاهی سطحی کشانده و یا باعث شهرت کاذب برای افراد شود؟

سپنجی: استندآپ کمدی به نوعی تقلید از الگوهای خارجی است.اگر ساختار نمونه خارجی مثلاً در حد جام جهانی باشد برنامه «خندوانه» در حد مسابقات محلی است. به نظرم این نوع کپی برداری‌ها در ساختارهای کوچک و بدون ارزیابی و ایده‌های درست برای کشور ما توهین آمیز است و ادعای رسانه ملی بودن با این خروجی‌ها نمی‌خواند.

متاسفانه ما نوعی باندبازی در سینما و حوزه‌های مختلف داریم که درصداوسیما هم وجود دارد. افرادی با ارتباطات گوناگون به صداوسیما راه پیدا کرده و بعد هم باند و تیم خود را می‌چینند و گاهی می­ بینیم کسی که با این افراد همراه و همکار می‌شود در سینما و تلویزیون و حوزه‌های دیگر همه کاره شده است؛ از بازیگر و خواننده بگیرید تا طراح و نویسنده و تهیه کننده و کارهای دیگر. بعد هم در کارهایی سرمایه گذاری می‌کنند و اسمش را هم هنر می‌گذارند در حالی که واقعاً نمی‌توان اسم این‌ها را هنر و هنرمند گذاشت.

 نکته ای هم درباره آداب مشهور شدن (سلبریتی شدن) باید بگویم که در کشورهای دیگر برای این افراد دوره‌هایی می‌گذارند تا فردی که به یک سلبریتی تبدیل می‌شود چگونه از این شهرت استفاده کند، چگونه با رسانه­‌ها و مردم مواجه شود یا امور شخصی و خصوصی اش را مدیریت کند، اما در کشور ما هرکسی مشهور می­ شود چند ماه بعد، حاشیه‌های آن فرد را باید ببینیم و بشنویم.

*به عنوان کسی که در حوزه رسانه تخصص دارید فکر می‌کنید شوخی با مسایل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی که اکنون بخشی از دغدغه مردم است چقدر می‌تواند برای مخاطب جذاب باشد و چرا متن شوخی‌ها کمتر به این سمت گرایش دارد؟ اگرچه که در همین استندآپ‌ها هم می‌دیدیم اگر با موسسات مالی اعتباری و یا آقازاده‌ها شوخی می‌شد باز هم مخاطب به آنها توجه داشت.

سپنجی: قطعا موضوعات اجتماعی سیاسی برای مخاطب جذابیت دارد اما در اینجا هم مافیا نقش دارد و باعث شده است که خطوط قرمز جا به جا شود. ما همیشه شنیده ایم که مردم و منتقدان، خطاب به سیاستمداران و مسئولان درباره ثروتشان می‌پرسند و می­ گویند «از کجا آورده ای؟»، اگر از چنین مسایلی کمتر در یک برنامه تلویزیونی حرف زده می‌شود باز هم به این مربوط می‌شود که نوعی حصارکشی برای این موضوعات صورت گرفته است. آن وقت طنز به سمت مسایل اخلاقی و جنسیتی کشیده می‌شود که تماشای آنها برای یک خانواده که فرزند کوچک دارد و پدر و مادر در کنار فرزند برنامه را می‌بینند امکان‌پذیر نیست.

*حتی گاهی برخی از مخاطبان مسایل سطحی تر برنامه را نیز باور کرده اند و فکر می‌کنند شوخی‌هایی که با خانواده می‌شود و حرف‌هایی که گفته می‌شود واقعیت دارد.

ابهری: بله و بعد در قسمت آخر همه این کمدین‌ها برای شوخی با پدر و دایی و فامیل‌هایشان عذرخواهی کردند اما کسی که همه این برنامه را دیده باشد و بعد آن عذرخواهی را ندیده باشد و یا نداند که اینها واقعا شوخی است چه باید بکند.

سپنجی: به ویژه اینکه این برنامه‌ها رده بندی سنی هم ندارد و یک بچه که هنوز شاید خیلی فرق شوخی و جدی را نمی‌داند، می‌بیند فردی درباره پدر و عمه و دایی اش همه نوع حرفی را بیان می‌کند، شوخی‌هایی غیرعادی درباره خواستگاری و دخترها بیان می‌کند و بعد این کودک هم همین واژه‌ها و شوخی‌ها را در خانواده و مدرسه به کار می‌برد و شما نمی‌توانید به فرزندتان چیزی بگویید، چون در همین تلویزیون به این شوخی‌ها مجوز داده شده است.

در قسمت آخر همه این کمدین‌ها برای شوخی با پدر و دایی و فامیل‌هایشان عذرخواهی کردند اما کسی که همه این برنامه را دیده باشد و بعد آن عذرخواهی را ندیده باشد و یا نداند که اینها واقعا شوخی است چه باید بکندالبته این را هم بگویم صدا و سیما خطای بزرگی کرده و باعث شده مردم فکر کنند که هر کسی در تلویزیون برنامه اجرا می‌کند از هر اشتباهی منزه است در حالیکه باید تصریح می­ شد که این مجری یا بازیگر، زندگی خصوصی دارد و ممکن است خارج از زمانی که برنامه ای در صدا و سیما دارد در جاهای دیگر خطایی مرتکب شود که مسئولیتش با صداوسیما یا جمهوری اسلامی نیست.

*فکر می‌کنم اشتباه بدتر این بود که اجازه داده شده است که مجریان در تلویزیون شعار بدهند و دچار ریاکاری شوند و وقتی بیرون از تلویزیون جور دیگری عمل می‌کنند آن اشتباه پررنگ تر دیده می‌شود.

سپنجی: صداوسیما باید نوعی تفکیک برای کنش و واکنش‌های افراد در خارج و داخل صداوسیما قایل شود تا اگر فرد در بیرون از صداوسیما خطایی مرتکب شد معیار تلقی نشود. ممکن است فردی در بیرون از تلویزیون خطایی انجام دهد و حتی پرونده داشته باشد اما چون در تلویزیون برنامه خوبی داشته است صداوسیما باز هم از او دفاع می‌کند درحالیکه اگر این تفکیک را برای خود بپذیرد با چنین معضلی مواجه نمی‌شود.

*اینکه مردم این برنامه را می‌بینند و مخاطب دارد چقدر می‌تواند به عنوان یک معیار برای موفقیت آن قرار بگیرد؟

ابهری: پربیننده بودن یک برنامه نمی‌تواند معیار موفقیت آن برنامه قرار بگیرد زیرا تعداد مخاطبان بالا برای یک برنامه تلویزیونی به دلیل خلا و کمبود برنامه‌های مشابه است. زمانی می‌توان به آمار استناد کرد که ما چند برنامه طنز داشته باشیم و بعد بگوییم میان این چند برنامه، «خندوانه» این درصد مخاطب داشته است. اتفاقا حتی همین مخاطب زیاد هم حساسیت برنامه را بالا می‌برد. اگرچه که یک برنامه ساز زحمت می‌کشد تا اثری را روی آنتن ببرد ولی گاهی یک کلام یا رفتار عواقبی دارد که دیگر نمی‌توان جلوی آن را گرفت. شما جمله ای را بیان می‌کنید اما نمی‌دانید چند ماه یا حتی چند سال دیگر چه تاثیری روی مخاطب می‌گذارد.

 همین استندآپ‌ها را در شبکه‌های ماهواره ای و خارجی می‌بینید درحالیکه مجری شبکه ماهواره ای از خط قرمزها عبور نمی‌کند و هنجارشکنی هم ندارد پس می‌توان با اخلاق مداری هم طنز را به کار گرفت.

«خندوانه» باید از نویسنده‌های بیشتری در حوزه طنز بهره بگیرد تا آن‌ها بتوانند به این جوانانی که قرار است استندآپ کمدی اجرا کنند، مشورت دهند. از طرفی باید کارشناس و مشاور دیگری هم حضور داشته باشد که این متن‌ها را درنهایت ارزیابی و بررسی کند تا خروجی نهایی آسیب زا نباشد.

صداوسیما تبدیل شده است به لابی گر اسپانسرها و سرمایه گذارانی که بیشتر جیب آنها را پر می‌کند تا فکر مردم راسپنجی: درباره مخاطبان برنامه باید بیان کرد که اگرچه مخاطب بزرگسال می‌تواند نوعی تفکیک نسبت به محتوایی که دریافت می‌کند قایل شود اما مخاطب کودک می‌شنود و می‌خندد و آنچه را هم که نباید یاد می‌گیرد. صداوسیما تبدیل شده است به لابی گر اسپانسرها و سرمایه گذارانی که بیشتر جیب آنها را پر می‌کند تا فکر مردم را. به نظرم ایجاد اتاق‌های فکر متشکل از افراد متخصص و مستقل از لحاظ سیاسی و فرهنگی در سازمان صداوسیما می‌تواند کمک کننده باشد و خیلی لازم است که شبکه‌ها و برنامه‌های مختلف این اتاق­‌های فکر را داشته باشند.

من نمی‌گویم فضا را به سمت دهه ۶۰ ببریم که نه تبلیغ وجود داشت و نه خنده در تلویزیون بود اما باید هزینه کنیم، کارشناس به برنامه بیاوریم و نویسنده تربیت کنیم. وقتی دانش ارتباطات، روانشناسی، جامعه شناسی و علوم انسانی در عرصه عمومی‌جامعه و صداوسیمای کشور وارد نشود، مشکلی حل نخواهد شد. تلویزیون بر فرهنگ ما تاثیرگذار است و اگر بتوانیم مساله فرهنگ را حل کنیم مسایل اقتصاد و سیاست و اجتماع ما نیز حل می‌شود.

ابهری: تلویزیون هنوز مرجعیت اجتماعی دارد چون مخاطب فراگیری دارد و ما با چنین برنامه‌هایی نسلی تربیت می‌کنیم که به جای طناز، هزل گو باشد. نسلی که سطحی نگر است و به خود اجازه می‌دهد هر چیزی را در هر جا بگوید و چون در استودیو به او می‌خندند فکر می‌کند در جامعه هم هر لودگی داشته باشد جذاب است.

سپنجی: براساس نظریه یادگیری اجتماعی بَندورا، کودکان ما در معرض محتواهای مختلف هستند و آنچه که تلویزیون نشان می‌دهد روی آنها تاثیرگذار است. بنابر تئوری یادگیری اجتماعی، نحوه بیان کلمات، لودگی، تمسخر، حرف‌های جنسیتی و غیره تاثیر خود را روی مخاطب می‌گذارد. همچنین براساس نظریه تاثیر دو مرحله ای ارتباطات و رسانه‌ها وقتی به افرادی شهرت و تریبون داده ایم به نوعی به آن‌ها جایگاه رهبر فکری بودن بخشیده ایم و چنین افرادی قرار است در جایگاه رهبر فکری جامعه قرار بگیرند. ما می‌بینیم که در یک برنامه تلویزیونی از آنها به عنوان مجری استفاده می‌شود درحالیکه آموزش‌های لازم را ندیده اند یا ظرفیت لازم را دارا نیستند و این‌ها می‌تواند بر معضلات فرهنگی جامعه بیش از پیش بیفزاید.