چشم برزخی چیست؟/خداوند به چه افرادی چشم برزخی عطا می‌کند؟

چشم برزخی، رویای صادقه، امکان ملاقات با ائمه و امام زمان و مواردی از این قبیل از نعمات خاص پروردگار محسوب می‌شود که هر کسی نمی‌تواند به آن درجه و رتبه برسد و آن‌ها را دریافت نماید.

شاید بتوان گفت، خداوند متعال برای بندگان خاص خودش جوایز و قدرت‌هایی را در نظر گرفته که برای رسیدن به آن‌ها شروط و راه حل‌هایی را تعیین کرده است.

در همین راستا قصد داریم در این مطلب شما را باچشم برزخی و راهکار‌هایی برای کسب آن و همچنین تجربیات افرادی که از این نعمت برخوردار بودند را برای شما شرح دهیم.

چشم برزخی چیست؟

در این دنیا اموری وجود دارد که چشم ما به دلیل پوشش دنیوی اش قادر به دیدن آن‌ها نیست و اگر این پرده از جلوی چشمان ما کنار برود قادر خواهیم بود از آینده و گذشته دیگران باخبر شویم.

چشم برزخی مربوط به زمانی است که این پرده برداشته شده باشد که قرآن به آن چشم حدید و تیزبین می‌گوید.

چشم برزخی در قرآن

خداوند در آیه ۲۲ سوره قاف می‌فرماید:

«لَقَدْ کُنْتَ فی‌ غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدیدٌ»

«(به او خطاب می‌شود:) تو از این صحنه (و دادگاه بزرگ) غافل بودی و ما پرده را از چشم تو کنار زدیم و امروز چشمت کاملًا تیزبین است.»

در این آیه خداوند درباره امری سخن می‌گوید که وجود دارد، اما چشم انسان قادر به دیدن آن چیز نیست؛ مانند بهشت و دوزخ.

جایگاه چشم برزخی در علوم

دانشمندان اسلامی چند ابزار را برای شناخت، ضروری می‌دانند: حس، عقل و دل؛ بنابراین ما دارای چند نوع شناخت خواهیم بود:

شناخت حسی (که به وسیله حواس پنج گانه دریافت می‌شود)

شناخت عقلی (مانند منطق و فلسفه)

شناخت شهودی (که از راه عرفان و شهود به دست می‌آید)

چشم برزخی در دسته سوم شناخت‌ها قرار می‌گیرد و راه رسیدن به آن فقط تزکیه دل و تقوای الهی می‌باشد.

ملاصدرا در این باره می‌گوید: «علم مکاشفه نوری است که بعد از پاک کردن قلب و دل از زنگار صفات ناپسند در قلب انسان ظاهر می‌شود»

عالم برزخ چیست؟

عالم برزخ عالمی فراتر از دنیاست و هر چه دلبستگی و وابستگی ما به مادیات کم شود به آن عالم نزدیک‌تر خواهیم شد.

بر اساس آنچه در روایات آمده یکسری کار‌های می‌تواند انسان را به عالم برزخ نزدیکتر کند و چشم برزخی مان را بینا کند.

برخی از این اعمال عبارتند از:

عمل به واجبات

ترک محرمات

انجام نوافل

رعایت بیش از حد معمول تقوا

با این حال باید متذکر شد که چشم برزخی با چند توصیه معمولی باز نمی‌شود بلکه این کار نیازمند تلاش پیگیر و جهاد مداوم با نفس است تا این که روح انسان به تزکیه کامل برسد و آمادگی درک حقایق عالم هستی را داشته باشد.

آیت الله مولوی قندهاری نقل می‌کند:

در سن جوانی به آیت الله العظمی سیّد ابوالحسن اصفهانی عرضه داشتم: آقاجان! چه کنیم چشم برزخیمان باز شود؟

ایشان فرمودند: آسیّد محمّدحسن!

من انتظار داشتم تو بگویی: چه کنم چشم قیامتی و اُخروی ام باز شود؟ این فقط با اخلاص است.

اگر اخلاص باشد، در همین دنیا آن شعبه‌های نور کار خودش را انجام می‌دهد. کاری می‌کند که انسان به آن مقام والا و عالی می‌رسد.

میزان قدرت چشم برزخی

مقدار و نوع دامنه دید چشم برزخی به میزان معرفت و مقدار فاصله‌ای که انسان از عالم ماده می‌گیرد و توجه او به عالم مجردات و حقایق بستگی دارد. با این تفاسیر می‌توان نتیجه گرفت که دامنه دید برزخی انبیا و اولیا از سایر انسان‌ها بیشتر است و دیگران به میزان درجه شناخت و اطاعت شان از خداوند از دامنه دید محدودتری برخوردار خواهند بود.

راه باز شدن چشم برزخی

آیت الله کشمیری ذکر‌های زیر را برای تقویت چشم برزخی توصیه کرده اند:

قرائت ذکر یونسیه در سجده و ادامه آن تا یک سال

قرائت یک حمد و ۱۱ بار سوره توحید و هدیه آن به ارواح مومنین

قرائت سوره فتح

مداومت بر قرائت سوره توحید

علایم و نشانه‌های کسی که دارای چشم برزخی و چشم بصیرت

ما برای شناخت محیط اطراف خود نیاز به ابزار‌هایی داریم، در بین دانشمندان اسلامی چند ابزار برای شناخت مسلم است. اول حس؛ مانند حس بینایی، حس شنوایی و .... دوم؛ عقل. سوم؛ دل.

تمام راه‌های به دست آوردن علوم، از طریق کشفیات درونی و مکاشفات و چشم برزخی که نوعی از انواع مکاشفات است، مربوط به شناخت شهودی است که ابزار آن دل است. شخصی که چشم برزخی دارد باید شخص وارسته و پاک باشد، تا بتوان این احتمال را برای او داد. اضافه بر این که هیچ گاه از این ابزار سوء استفاده نکند و در صدد ضربه زدن به اشخاص نباشد و پایبند به مسائل شرعی باشد.

اما اگر بخواهیم بصورت اجمالی به این موضوع بپردازیم باید ابتدا برای این که ببینیم، بحثی مانند چشم برزخی، در کجای معارف ما قرار دارد، به سراغ مقدمه‌ای کوتاه برویم:

در عالم واقع و خارج، ما برای شناخت محیط اطراف خود و غیر محسوسات، نیاز به ابزار‌هایی داریم؛ مثلا اگر چشم یا گوش نداشته باشیم از داشتن برخی از علوم و فهم‌ها محروم هستیم. تعداد این ابزار بین همه دانشمندان اتفاقی نیست.

افلاطون فقط عقل را ابزار شناخت می‌داند.

در مقابل دانشمندان حسی اروپا؛ مانند "هیوم" نقش عقل را بسیار ضعیف می‌دانند و همۀ نقش‌ها را مربوط به حس می‌دانند.

در بین دانشمندان اسلامی چند ابزار برای شناخت مسلم است. اول حس؛ مانند حس بینایی، حس شنوایی و .... دوم؛ عقل و سوم؛ دل.

بنابراین، طبق این ابزار ها، ما دارای چند نوع شناخت هستیم:

۱. شناخت حسی؛ همۀ علومی که به وسیلۀ حس به دست می‌آید.

۲. شناخت عقلی؛ مانند منطق و فلسفه.

۳. شناخت شهودی؛ علومی که از راه عرفان و شهود به دست می‌آیند.

تمام راه‌های به دست آوردن علوم، از طریق کشفیات درونی و مکاشفات و چشم برزخی که نوعی از انواع مکاشفات است، مربوط به شناخت شهودی است.

شناخت شهودی از مسلمات معارف اسلامی و قرآنی ما است. رسیدن به این مرحله فقط با تزکیۀ دل و تقوای الاهی و شدت ورع به دست می‌آید، به طوری که ملاصدرا در تعریف علم مکاشفه می‌گوید: "علم مکاشفه، نوری است که بعد از پاک کردن قلب و دل؛ از زنگار صفات ناپسند، در قلب انسان ظاهر می‌شود.

قرآن کریم در این باره می‌فرماید: "ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، برای شما وسیله‌ای جهت جدا ساختن حق از باطل قرار می‌دهد (روشن‌بینی خاصّی که در پرتو آن، حق را از باطل خواهید شناخت) و گناهانتان را می‌پوشاند و شما را می‌آمرزد و خداوند صاحب فضل و بخشش عظیم است.

یا می‌فرماید: "و آن‌ها که در راه ما (با خلوص نیت) جهاد کنند، قطعاً به راه‌های خود، هدایتشان خواهیم کرد و خداوند با نیکوکاران است.

همان طور که بیان شد تنها راه به دست آوردن این نو ع. شناخت، فقط از راه تزکیۀ دل از ناپاکی‌ها به دست می‌آید، تا بعد از آن نور حقیقت بتواند در آن بتابد. ادلۀ اثبات این نوع شناخت فراوان و گسترده است که از حوصلۀ این سؤال خارج است، ولی همین مقدار باید گفت که در میان فلاسفۀ اروپایی هم کسانی؛ مانند "ویلیام جیمز" و عده زیاد دیگری، شناخت شهودی را قبول دارند.

واردات (آنچه بر قلب انسان الهام می‌شود) قلبی و مکاشفات به چهار دسته تقسیم می‌شوند:

۱. وارداتی که به علوم و معارف مربوط اند. این نوع واردات "ربانی" نامیده می‌شوند.

۲. وارداتی که به خیرات و ملکات فاضله فرا می‌خوانند. این دسته، "مَلَکی" خوانده می‌شود.

۳. وارداتی که به لذّت‌های نفسانی دعوت می‌کنند. این قسم، "نفسانی" نامیده می‌شوند.

۴. وارداتی که به تمرّد و عصیان از حق فرا می‌خوانند. این نوع "شیطانی" خوانده می‌شوند.

با توجه به این مطالب، مشخص شد که هر امر غیر حسی را نمی‌توان الهام ربانی دانست؛ زیرا در این مرحله، بسیار اتفاق می‌افتد که واردات نفسانی و شیطانی بر عده‌ای با واردات ربانی اشتباه می‌شود.

رشید الدین میبدی دربارۀ ظرافت تشخیص واردات قلبی از قول عارفی می‌گوید: "اگر شخصی وارد بوستانی شد و دید همۀ پرندگان بر روی شاخه‌ها به او می‌گویند: سلام برتو ای، ولی خدا، اگر نترسد که این مکر و حیله باشد، البته که مورد نیرنگ واقع شده است.

معیار‌های تشخیص

۱. این واردات قلبی صرف نظر از این که برای خود شخص باشد و یا کس دیگری ادعا کرده باشد، نباید مخالف احکام عقلی باشد. یکی از مهم‌ترین این احکام این است که واردات نباید هیچ ظلمی را (با معنای وسیع ظلم) تأیید کند، بلکه باید عدل را تایید و ظلم را تقبیح کند.

۲. این واردات نباید مخالف معارف دینی باشد. تشخیص این مورد با کارشناسان دینی است.

۳. این واردات نباید با احکام دینی مغایرت داشته باشد. اگر این واردات افراد را به لاقیدی و پشت پا زدن به مظاهر دینی ترغیب کند، یقیناً واردات ربانی نیست؛ زیرا کامل‌ترین افراد؛ مانند رسول اکرم (ص) و دیگر ائمه (ع) پیوسته به این امور پایبند بوده اند.

۴. شخصی که چنین ادعا های؛ مانند داشتن چشم برزخی، دارد، باید شخص وارسته و پاکی باشد تا بتوان این احتمال را برای او داد، اضافه بر این که هیچ گاه سوء استفاده نکند و در صدد ضربه زدن به اشخاص نباشد؛ و پایبند به مسائل شرعی باشد؛ زیرا گفتیم که این امور فقط با تهذیب نفس به دست می‌آید و اگر کسی از غیر این طریق، دست به خارق العاده‌ها بزند، هرگز مورد اعتماد نیست.

علمایی که چشم برزخی داشتند

چشم برزخی علامه جعفری

در سال ۱۳۴۰یا ۱۳۴۱ش، یکی از بازاریان بسیار ثروتمند، عاشق رفتار استاد شده واز ایشان خواسته بود که استاد در قبال مبلغ پنج هزار تومان به جای او حج برود. اما استاد نپذیرفت و نرفت. او هم مبلغ پنج هزار تومان دیگر افزوده بود.

با این مبلغ، ایشان می‌توانست به حج برود ویک سال هم آنجا متوطن شود، اما، چون احتمال می‌داد که آن پول، مقداری محل شبهه باشد، این تقاضا را رد کرده بود وبا این عمل، آن مرد صاحب عنوان که تا آن روز، حامی استاد بود، با ایشان قطع رابطه کرد. اما این مسئله اجر معنوی دیگری برای استاد داشت.

نپذیرفتن مال و منال دنیا باعث افتتاح معنوی برای ایشان شده بود. ایشان می‌فرمود: والله تا چند روز، وقتی در خیابان‌ها راه می‌رفتم، صورت برزخی انسان‌ها را می‌دیدم تا کم کم خداوند لطف کرد وآن حالت از من رفع شد.

چشم برزخی علامه حسن زاده آملی و رویت روح میرزا جواد اقا ملکی تبریزی

علامه حسن زاده آملی

راقم این سطور پس از آن که از مرحوم حاج میرزا جواد آقاى ملکى آگاهى یافت، تا مدت مدیدى مى پنداشت که قبر آن جناب در نجف اشرف است، تا این که در شبى از نیمه دوم رجب هزار و سیصد و هشتاد و هشت هجرى قمرى در حدود سه ساعت از شب رفته، با جناب آیه الله آقا سید حسین قاضى طباطبایى تبریزى برادرزاده مرحوم آقاى حاج سید على آقاى قاضى سابق الذکر، در کنار خیابان ملاقات اتفاق افتاد.

با جناب ایشان در اثناى راه از مرحوم حاج میرزا جواد آقاى ملکى سخن به میان آوردم و سؤ ال از تربتشان کردم، فرمودند: قبر ایشان همین شیخان قم نزدیکى قبر مرحوم میرزاى قمى صاحب قوانین است و لوح قبر دارد. من به محض شنیدن این که لوح قبر دارد از ایشان نپرسیدم که در کدام سمت قبر میرزاى قمى و، چون با جناب آقاى آسید حسین قاضى خداحافظى کردم شتابان به سوى شیخان قم رفتم که مبادا در را ببندند، رفتم به شیخان و بسیارى از الواح قبر را نگاه کردم که بعضى را تا حدى تشخیص دادم و بعضى را، چون شب بود و برق هاى آن جا هم ضعیف بود تشخیص دادن بسیار دشوار بود؛ با خود گفتم حالا که شب است و تاریک است باشد تا فردا، آیسا داشتم از شیخان به در مى آمدم ولى آهسته آهسته که باز هم نظرم به الواح قبور بود که دیدم شخصى ناشناس از درب شرقى شیخان وارد قبرستان شده است و مستقیم به سوى من مى آید تا به من رسیده گفت: آقا قبر میرزا جواد آقاى ملکى را مى خواهید؟ و مرا در کنار قبر آن مرحوم برد و از من جدا شد و به سرعت به سوى درب غربى شیخان رهسپار شد که از قبرستان به در رود، من بى اختیار تکانى خوردم و مضطرب شدم و ایشان را بدین عبارت صدا زدم گفتم: آقا من که قبر ایشان را مى خواستم، اما شما از کجا مى دانستید؟

آن شخص در همان حال که به سرعت به سوى درب غربى شیخان مى رفت، صورت خود را برگردانید و نیم رخ به سوى من نموده گفت:: ما مشترى هاى خود را مى شناسیم.

خبر دادن از حقایق هستی، علامه طباطبایی

جناب حجه الاسلام شیخ غلامرضا علی پور حکایت کرده اند که:

مرحوم عالم ربّانی حضرت آیت الله وجدانی فخر نقل فرمودند:

در یکی از سال‌ها بعد از ظهر عاشورا، به قبرستان نوِ قم برای قرائت فاتحه رفتم. بعد از قرائت فاتحه متوجه حضور حضرت علامه سیّد محمد حسین طباطبایی در گوشه‌ای از گورستان شدم؛ لذا حضور معظم له شرفیاب شده و عرض ادب نمودم. آن بزرگوار چند بار با سوز و گداز به من فرمودند:آقای وجدانی امروز چه روزی است؟

عرض کردم روز عاشورا می‌باشد. فرمودند: آیا می‌بینی که تمام موجودات، چون آسمان و زمین و جمادات همه در حال گریستن به سید الشهدا (ع) هستند؟

من از این گفته اش تعجب نموده و مبهوت ماندم و فهمیدم که او خبر از حقایق هستی می‌دهد. در همین حال آن بزرگوار خم شد و سنگی را از روی زمین برداشت و آن را با دست مانند سیب از وسط شکافت و میانش را به من نشان داد. ناگهان با این چشمان خودم خون را در میان سنگ دیدم و تا ساعتی با بهت و حیرت غرق در تماشای آن بودم وقتی به خود آمدم متوجه شدم که حضرت علامه از قبرستان رفته بودند و من در تنهائی به نظاره آن سنگ خون آلود مشغولم.

حضرت آیت الله سیّد عبدالکریم کشمیری می‌فرمودند:

در نجف اشرف به خاطر ریاضت‌های شرعی و حشر و نشری که با اولیای خدا داشتم، چشم برزخی من باز شده بودو صورت برزخی اشخاص را آشکارا می‌دیدم.

بسیاری از افراد سرشناس که برای آنان احترام فوق العاده‌ای قایل بودم، صورت‌های برزخی ناخوشایندی داشتند و دیدن آن‌ها بسیار آزارم می‌داد، ولی در میان اشخاصی که در حوزه نجف مطرح نبودند و یا در حوزه اخلاق و عرفان نیز معروفیّتی نداشتند افرادی بودند که چهره برزخی شان بسیار زیبا و تماشایی بود، و همین امر باعث شده بود که کمتر در مجامع حاضر شوم و غالبا سعی می‌کردم با کسی مراوده‌ای نداشته باشم.

به تدریج که این حالت فزونی می‌گرفت، به هنگام بیرون رفتن از خانه هراسی در من پدید می‌آمد که مبادا نگاهم ناخوداگاه به شخصی بیفتد که برای او مقام و منزلتی قایلم، ولی چهره برزخی نامناسبی داشته باشد! به همین جهت حتّی المقدور می‌کوشیدم که سرم به پایین باشد و نگاهم با اشخاص تلاقی پیدا نکند!

یک روز که در خلوت خودبه "محاسبه نفس" مشغول بودم و حالت مراقبه‌ای داشتم با خود گفتم:

اگر چه در اثر باز شدن چشم برزخی به مراحل بیشتری از یقین قلبی رسیده ام، ولی در عوض نظرم نسبت به بسیاری از اشخاص تغییر یافته و حسن ظنّ من درباره آنان دارد به سوء ظنّ مبدّل می‌شود و این از نظر اخلاقی کار درستی نیست! زیرا امکان دارد که در آینده در اثر استغفار و یا انجام اعمال ناشایسته صورت کریه و زشت برزخی آنان عوض شود، ولی من درباره آنان بر اساس همین صورت فعلی داوری کنم و قاعده -استصحاب- را درباره آنان جاری سازم! و مرتکب خطا و اشتباه شوم! لذا در فکر چاره جویی برآمدم و تصمیم گرفتم با مراجعه به اهل بصیرت مشکل خود را برطرف کنم.

چند روزی گذشت و یکی از عارفان وارسته و بلند پایه‌ای که در یکی از شهر‌های هند سکونت داشت به قصد زیارت و عتبه بوسی حضرت امیر به نجف امد.

سال‌ها بود که او در ایّام به خصوصی از سال به نجف می‌آمد و یک اربعین به ریاضت‌های شرعی می‌پرداخت و بعد به شهر و دیار خود برمی گشت، و من چند سالی بود که توفیق آشنایی با او را پیدا کرده بودم و از محضر نورانی اش استفاده می‌کردم.

روزی که او به دیدار من آمد، در همان نگاه اوّل به حالت من پی برد و به من گفت:

به دست آوردن چشم برزخی خیلی دشوار است و از دست دادن آن بسیارآسان!

گفتم:

طاقت ادامه دادن به این وضع را ندارم! گفت:

امروز به قصّابی محل مراجعه کن و گوشت گوساله‌ای بخر و بگو در حیاط خانه و در فضای باز آن را بر روی آتش کباب کنند و بعد نوش جان کن! مشکل تو فورا برطرف می‌گردد!

طبق دستوری که داده بود عمل کردم، و با فرو بردن اوّلین لقمه کباب بود که چشم برزخی من بسته شد! و حالت عادی خود را پیدا کردم و بعد از مدّت‌ها نفسی به راحتی کشیدم.