شوخی جالب مجری دورهمی با بازیگر نقش «قیمت»

مدیری در همان آغاز گفتگو با طنازی جالبی گفت: اگر یادتان باشد، سری اول دورهمی ۱۲ بازیگر داشت. در ادامه پنج بازیگر و بعد به سه بازیگر کاهش پیدا کرد و در سری آخر برنامه به یک بازیگر رسیدیم. به نظرتان مشکوک نیست (خنده)؛ یعنی سروش زیر آب سیامک انصاری را هم زد؛ کسی که حدود ۲۰ سال باهم کار کردیم. بعد خطاب به جمشیدی گفت: به نظرم در ابتدا، درباره این بخش از توانایی ات توضیح بده.

جمشیدی با خنده گفت: توضیح ندارد چیزی که عیان است، چه حاجت به بیان است (خنده). اما واقعا انگار این قضیه دارد جدی می شود؛ بعد از برنامه در فضای مجازی فحش می خورم. مدیری هم گفت: این یک واقعیت است و من اصلا شوخی نکردم (خنده)

در ادامه گفتگو مدیری پیرامون زندگی شخصی جمشیدی سوال کرد. او گفت: اصالتا یزدی هستیم اما من خودم متولد تهران هستم. در زمان جنگ یزد مشغول تحصیل بودم. دوره دانشگاه به تهران آمدم.

مدیری اینجا اشاره ای به رتبه تک رقمی سروش جمشیدی کرد و گفت: رتبه ۹ کنکور شده آن هم در رشته برق!

جمشیدی در خصوص ورود به عرصه هنر بیان کرد: پدرم کار تئاتر می کرد و اولین بار به واسطه کار پدرم علاقه ای در من شکل گرفت. به مرور من نمایش نامه نوشتم و در مدرسه اجرا می کردیم و دیگر دغدغه من نمایش شده بود. برای همین خیلی بچگی نکردم.

وی ادامه داد: زمانی که وارد دانشگاه شدم کار تئاتر برایم جدی شد و در یزد حرفه ای شروع کردم. در آنجا یکی از تهیه کنندگان تلویزیون یزد من را دید و از من برای حضور در یک برنامه ترکیبی دعوت کرد. سال ۷۷ کار خود را شروع کردم و تئاتر، گویندگی، اجرا ،نمایش رادیو ،منشی صحنه و... تجربه کردم اما به جایی رسیدم که احساس کردم که دارم در جا می زنم و به تهران آمدم و دوباره از صفر شروع کردم.

مدیری اشاره ای به دریافت پول از جمشیدی برای حضور در عرصه بازیگری کرد و گفت: خیلی ها گفتند که سروش پول داد تا بازیگر شود و بعد رو به جمشیدی گفت: هر جا نشستی اینو گفتی، نه (خنده). با هم قرار گذاشتیم کسی نفهمد به جز من و تو اما گویا همه جا گفتی؟!

جمشیدی ادامه داد: آقای مدیری خبر ندارید ما فامیل هم هستیم! ولی واقعا خداروشکر می کنم که این بحث ها صحت ندارد.

جمشیدی درباره ویدئویی که برای تست بازیگری به دفتر مدیری ارسال کرده بود، گفت: در پشت صحنه سریال در حاشیه گروه کارگردانی ویدئویی از من گرفتند. من تنها خودم را معرفی کردم؛ راستش بی انگیزه بودم. چرا که سال ها فرم بازیگری پر کرده بودم. آنقدر که شب ها خواب فرم می دیدم اما من سوالی دارم که شما در من چی دیدید که با من تماس گرفتند؟!

مدیری در پاسخ گفت: اشتباه کردم (خنده). آن موقع جوان تر بودم؛ اما دوستانی که تست می دادند، عده زیادی بودند و در ویدئو خودشان را معرفی می کردند. زمانی که به سروش رسیدم گفتم این قنده (خنده). جمشیدی در این لحظه گفت: حتی روز اولی که به دفترتان آمدم، دم در گفتید قند بیا تو(خنده).

مدیری پیرامون ادامه کار در ژانر کمدی از سروش جمشیدی سوال کرد. او گفت: دغدغه ام کار کمدی است؛ البته دوست دارم کار جدی را هم تجربه کنم اما حس می کنم با توجه به علاقه مردم در کار کمدی موفق تر هستم.

او در پاسخ به این که زمان عصبانیت چه می کند، اظهار کرد: سعی می کنم آرام باشم؛ اما هر بار خلاقیتی از خود بروز می دهم. خداروشکر اینجا پشت صحنه آرامی دارد و من تا حالا صدای بلند آقای مدیری را نشنیدم.

جمشیدی ادامه داد: خواهش می کنم بعد از برنامه نگویید که من پاچه خواری می کنم. همیشه بیزار هستم که از طریق این روش ها به جایی برسم؛ واقعا حرف دلم است. شاید بعد از این کار فرصت دیگری برای همکاری من و آقای مدیری نباشد، برای همین خواستم که به این موضوع اشاره ای کنم.

مدیری اشاره ای به ترس سروش جمشیدی از آینده کرد و او پاسخ داد: خیلی آدم ریسک پذیری نیستم. سعی می کنم به نتیجه کار فکر کنم و البته خیلی وقت ها ضرر کردم! در حال حاضر خیلی وسواس گرفتم؛ پیشنهاد هایی به من می شود و من خیلی دست به عصا راه می روم. از بیکاری خیلی می ترسم و البته از اینکه یک روز کسی دوستم نداشته باشد! مردم و دوستان ما را دوست دارند اما روزی که برسد از یادها برویم، خیلی سخت است.

مدیری از مجرای عاشق شدن جمشیدی سوال کرد. او گفت: گفتم حق آب و گل دارم، از من این سوال را نمی پرسید. آخر به من می‌آید عاشق بشوم.

وی ادامه داد: واقعیت این است نمی شود که عاشق نشده باشیم‌؛ در دوران نوجوانی برای همه اتفاق می افتد اما کسی عشق من را در نوجوانی جدی نمی گرفت؛ من در مهمانی ها خیلی با نمک بودم و هیچ کسی من را جدی نمی گرفت. به همین خاطر تصمیم گرفتم عشق خود را ابراز نکنم. اما بعد از مدت ها متوجه شدم، اول باید دوست داشت و بعد عاشق شد و زمان شما را عاشق می‌کند. من از همسرم تشکر می کنم؛ در سال هایی که من کار نداشتم و بیکار بودم، او سر کار می رفت و همراه من بود. یک پسر پنج ساله ثمره این زندگی است.

جمشیدی در پایان این گفتگو گفت: زمانی که حال دلم خوب باشد، احساس آرامش و خوشبختی دارم. او در پایان، تابلوهایی که مردم به او هدیه داده بودند را به موزه دورهمی اهدا کرد.